- ارسالیها
- 2,318
- پسندها
- 5,019
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 52
- نویسنده موضوع
- #1
دیگه خامم نکن، من از اون پخته هام
از اون ته مونده ها، از اون سوخته ها
از اون سوزایی که، گدا کُش شدن
زده سرماش به دل، که ناخوش شدم
بذار بهتر بگم، یه پَکَر خجسته ام
دیگه مستم نکن، از اون بی جنبه هام
تگری بازم و، کف کوچه هام
کف آسفالتِ دل، شکوفه زدم
گاو احساسو باهاش، علوفه زدم
نزن این حلقه رو، که در دلو بستم
چون عشق، همش یه حرفه
همش یه بازی، که دائم میبازی
عشق، همش یه حرفه
همش یه بازی، که دائم میبازی
چرا من تلخ شدم، چه بی عذاب شدم
سمت فکرای بد، چرا پرتاب شدم
چرا منفی شده، نگاهم به عشق
چرا دستِ چپم، این شعرو نوشت
چرا نِق میزنم، یه میانسال خسته ام
منم مثلِ شما، یه روز مثبت بودم
تووی ابرازِ حس، بی لکنت بودم
نشد از کام عشق، بگیریم یه لب
نشد از شورِ عشق، بشینیم به تب
حالا هی در بزن، من درِ دلو...
از اون ته مونده ها، از اون سوخته ها
از اون سوزایی که، گدا کُش شدن
زده سرماش به دل، که ناخوش شدم
بذار بهتر بگم، یه پَکَر خجسته ام
دیگه مستم نکن، از اون بی جنبه هام
تگری بازم و، کف کوچه هام
کف آسفالتِ دل، شکوفه زدم
گاو احساسو باهاش، علوفه زدم
نزن این حلقه رو، که در دلو بستم
چون عشق، همش یه حرفه
همش یه بازی، که دائم میبازی
عشق، همش یه حرفه
همش یه بازی، که دائم میبازی
چرا من تلخ شدم، چه بی عذاب شدم
سمت فکرای بد، چرا پرتاب شدم
چرا منفی شده، نگاهم به عشق
چرا دستِ چپم، این شعرو نوشت
چرا نِق میزنم، یه میانسال خسته ام
منم مثلِ شما، یه روز مثبت بودم
تووی ابرازِ حس، بی لکنت بودم
نشد از کام عشق، بگیریم یه لب
نشد از شورِ عشق، بشینیم به تب
حالا هی در بزن، من درِ دلو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.