دنباله دار اعترافات بچه های انجمن

[MehrDãd.K]

WhyiMãN
از اول اشنایی حس مزخرف یعنی قابل وصف نیست.
Yasaman.H
حس خنثی.. فقط یادمه هی میگفتم چقذ پیام میده چون با اون یکی یاسی قاطیش میکردم.
ArMãN
می خواستم خفش کنم...! بدجور.. چراش بماند ×
NEGIN_R
حس می کردم زیادی واسه مدیر چتی مهربونه و ب درداین کار نمیخوره.. مدیر آزمایشی بود.
نگار 1373
حس خوب"
°ArMaGhAn°
Hese khuuuuub
..TaraɲΘm..
Asln fek nmikrdm adame paye i bashe

 

[I.YãSi]

jasmine
ازش بدم می اومد (هیچ برخوردی هم باهم نداشتیم) ولی یه روز که خواستم رمانم رو شروع کنم و وقتی مسئولیت پذیریشو دیدم گفتم بهترینه! و همه چی از ناظر شدن اون شروع شد! هیچوقت هم پشیمون نشدم چون الان یکی از رفیق‌هاییـ که میدونم همیشگیه ♡
|iMāN|
ازش بدم می اومد D:
|یاس|yAs
از این بامزه‌های گوگولی بود که تا به امروزم هنوز همونه... اون کسیه که همیشه هواشو داشتم و هوامو داشته ♡
MehrDãd.K
هیچی... رمانشو می‌خوندم و فکر می‌کردم پسره -_-
بهار قربانی
از وقتی ویراستار آزمایشی شدم تا الان رفتارِ خوبش هیچ تغییری نکرده. :)
نسترن بانو
یادمه ویراستار شدنمون سبب آشنایی شد و خیلی دختر گلی بود و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.