در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
گفتمان‌آزاد رمان متهم ردیف چهارم | فاطمه علی‌آبادی کاربر انجمن یک رمان
- نویسنده موضوع Fateme.
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 21
- بازدیدها 994
- کاربران تگ شده هیچ
- ارسالی‌ها
- 97
- پسندها
- 2,071
- امتیازها
- 11,453
- مدال‌ها
- 8
- سن
- 28
سلام
همش فکر می‌کردم من که تقریبا بعد هر پارت میام توی نمایه کاربریت نظرمو می‌ذارم پس واسه گفتمان آزاد چی بگم که جدید باشه؟؟
حالا اومدم یه چیزایی بگم!
شروع رمان از نقطه‌ی زندان و زد خورد زندانی‌ها...
شخصیت اصلی یه آدم لات بود که بعدا متوجه می‌شیم از اول این‌طوری نبوده خیلی هم تیتیش مامانی بوده گویا!
اوایل رمان این طور به نظر میاد که شخصیت اصلی بی گناهه به خصوص اونجایی که حرف از قاتل طلایی زده میشه. متوجه می‌شیم که اوضاع وخیم تر از یه قتل ساده است و شادی هم قربانیه.
ولی توی دادگاه چیزایی که شادی به یاد اورد من شک کردم که واقعا قاتله و چیزی یادش نمیاد حالا به هر دلیل...
قضیه‌ی عروسک شادی هم که خودش یه سرنخه حالا هرچند شاید کوچیک باشه...
همش فکر می‌کردم من که تقریبا بعد هر پارت میام توی نمایه کاربریت نظرمو می‌ذارم پس واسه گفتمان آزاد چی بگم که جدید باشه؟؟
حالا اومدم یه چیزایی بگم!
شروع رمان از نقطه‌ی زندان و زد خورد زندانی‌ها...
شخصیت اصلی یه آدم لات بود که بعدا متوجه می‌شیم از اول این‌طوری نبوده خیلی هم تیتیش مامانی بوده گویا!
اوایل رمان این طور به نظر میاد که شخصیت اصلی بی گناهه به خصوص اونجایی که حرف از قاتل طلایی زده میشه. متوجه می‌شیم که اوضاع وخیم تر از یه قتل ساده است و شادی هم قربانیه.
ولی توی دادگاه چیزایی که شادی به یاد اورد من شک کردم که واقعا قاتله و چیزی یادش نمیاد حالا به هر دلیل...
قضیه‌ی عروسک شادی هم که خودش یه سرنخه حالا هرچند شاید کوچیک باشه...
آخرین ویرایش
امضا : Azadeh✿
- ارسالی‌ها
- 678
- پسندها
- 22,581
- امتیازها
- 39,373
- مدال‌ها
- 17
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #13
سلام
همش فکر می‌کردم من که تقریبا بعد هر پارت میام توی نمایه کاربریت نظرمو می‌ذارم پس واسه گفتمان آزاد چی بگم که جدید باشه؟؟
حالا اومدم یه چیزایی بگم!
شروع رمان از نقطه‌ی زندان و زد خورد زندانی‌ها...
شخصیت اصلی یه آدم لات بود که بعدا متوجه می‌شیم از اول این‌طوری نبوده خیلی هم تیتیش مامانی بوده گویا!
اوایل رمان این طور به نظر میاد که شخصیت اصلی بی گناهه به خصوص اونجایی که حرف از قاتل طلایی زده میشه. متوجه می‌شیم که اوضاع وخیم تر از یه قتل ساده است و شادی هم قربانیه.
ولی توی دادگاه چیزایی که شادی به یاد اورد من شک کردم که واقعا قاتله و چیزی یادش نمیاد حالا به هر دلیل...
قضیه‌ی...
امضا : Fateme.
- ارسالی‌ها
- 97
- پسندها
- 2,071
- امتیازها
- 11,453
- مدال‌ها
- 8
- سن
- 28
نه دست نمی‌کشم و تازه تشکر می‌کنم از عمه اختر
هر جایی که اسمی از تو باشه میام نظر می‌ذارم تازه می‌خوام برم دنیای رمان بگم که دست فرمون محیا چقدر حرصم داده
چشمام قلبی شدن...
امضا : Azadeh✿
- ارسالی‌ها
- 678
- پسندها
- 22,581
- امتیازها
- 39,373
- مدال‌ها
- 17
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #15
نه دست نمی‌کشم و تازه تشکر می‌کنم از عمه اختر
هر جایی که اسمی از تو باشه میام نظر می‌ذارم تازه می‌خوام برم دنیای رمان بگم که دست فرمون محیا چقدر حرصم داده
چشمام قلبی شدن که
همین امروز یه کابوسی براش نوشتم که بیا و ببین... یعنی پوکوندمش هااا... خلاصه که سورنا رو بافتمش بهم
خوشت اومدههاتشکر می‌کنم از عمه اختر
بله‌بله! یادم نمی‌ره برای...
امضا : Fateme.
- ارسالی‌ها
- 97
- پسندها
- 2,071
- امتیازها
- 11,453
- مدال‌ها
- 8
- سن
- 28
قطعا نظر می‌ذارم اونجا برای دست فرمون بی نظیر محیاخوشت اومده‌ها
بله‌بله! یادم نمی‌ره برای کافه اونجا نظر نذاشتی
که سورنا رو می‌بافی، آره. حالا که این‌طور شد، منم اونی که می‌خوای رو نمی‌کشم
چندین اکانت می‌سازم میام به شادی هیت می‌دم
امضا : Azadeh✿
- ارسالی‌ها
- 2,401
- پسندها
- 20,101
- امتیازها
- 46,373
- مدال‌ها
- 42
- سن
- 15
- مدیر
- #17
سلاااام.
خب یه چیزی برام خیلی جالب بود، حقیقتاً شادیِ شما خیلی شبیهِ سارای منه؛ علی‌الخصوص سارای جدیدم.
یعنی ما در اصل اینجوری‌ایم:
خب، بگذریم، چون پردازش شما خیلی خفن‌تر از منه و من خودمم بکشم نمی‌تونم همچین چیزی بنویسم.
قلمتون خیلی روون و سلیسه، شخصیت‌پردازی هم نگم، شادی واقعاً خوبه.
صحنه‌پردازی هم مطلوبه و خوبیش اینه که تکرار میشه و مخاطب از یاد نمی‌بره.
یه ویژگی‌ای که من احساس می‌کنم اینه که ژانرها به عنوان می‌خوره و این برای تگ پوئن مثبته:)
بخوام سخت‌گیری کنم، چیزی که مثلِ بقیه ارکان عالی نیست( مثلا بقیه بالای ٩٠ درصدن، این ٨۵ درصد) توصیف احساساتِ شخصیت‌های فرعیه.
درکل واقعاً واقعاً واقعاً رمان زیباییه جوری که من کل آخر هفته به‌جای درس خوندن رمان...
خب یه چیزی برام خیلی جالب بود، حقیقتاً شادیِ شما خیلی شبیهِ سارای منه؛ علی‌الخصوص سارای جدیدم.
یعنی ما در اصل اینجوری‌ایم:
خب، بگذریم، چون پردازش شما خیلی خفن‌تر از منه و من خودمم بکشم نمی‌تونم همچین چیزی بنویسم.
قلمتون خیلی روون و سلیسه، شخصیت‌پردازی هم نگم، شادی واقعاً خوبه.
صحنه‌پردازی هم مطلوبه و خوبیش اینه که تکرار میشه و مخاطب از یاد نمی‌بره.
یه ویژگی‌ای که من احساس می‌کنم اینه که ژانرها به عنوان می‌خوره و این برای تگ پوئن مثبته:)
بخوام سخت‌گیری کنم، چیزی که مثلِ بقیه ارکان عالی نیست( مثلا بقیه بالای ٩٠ درصدن، این ٨۵ درصد) توصیف احساساتِ شخصیت‌های فرعیه.
درکل واقعاً واقعاً واقعاً رمان زیباییه جوری که من کل آخر هفته به‌جای درس خوندن رمان...
امضا : Armita.sh
- ارسالی‌ها
- 2
- پسندها
- 4
- امتیازها
- 0
سلام فاطمه عزیزم رمان ک فوق العاده عااالیه تو دنیای رمانم من‌میخوندم دو روزه ک اینجارو پیدا کردم اینجا خیلی جلوتره و خوشحالم ک اینجا همراتم همینطور با قدرت ادامه بدههههه عاللیییی بود
موضوعات مشابه
