متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه دیالوگِ ماندگارِ من... .

  • نویسنده موضوع Armita.sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 119
  • کاربران تگ شده هیچ

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار تیزر رمان
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,399
پسندها
20,101
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
سن
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
خب اینجا انجمن رمان نویسیه دیگه، بیاید و دیالوگی که خودتون از رمانتون دوست دارید رو بنویسید:)
 

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • #2
- چرا هاستینگ کشیده عقب؟
- معتقده پزشکی که خودش دیوونست نمیتونه یه بیمار روانی رو درمان کنه‌.
- مگه میشه یه آدم تحصیل کرده و موفق دیوونه باشه!
- فکر می‌کنی اراجیف آکسفورد اونو از جنون نجات میده...؟ با همه‌ی اینا هاستینگ رو دست کم نگیر، اون‌قدر جرئت داره تا این جنون رو با آغوش باز بپذیره.
- این طرز فکر... .
- جنون آمیزه؟! خودش که گفت عقلش روبه مرگه.


* داستان کوتاه نفیر جنون... دلم براش تنگ شده بود :blushing:
 
آخرین ویرایش
امضا : MONTE CRISTO

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,919
پسندها
22,848
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • #3

- ترانه تو انقد غرق جنگیدن با دشمنات شدی که دیگه فرقی با اونا نداری! حالا یکی از اونایی و دیگه پیروز شدنت فایده‌ای نداره! چون حتی اگه توی این جنگ پیروز هم بشی بازهم توی اوج پیروزی باختی و دشمنات هم توی اوج باختن بُردن!

(رمان دلکُشان)
 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA
عقب
بالا