فال شب یلدا

پرونده پرونده | جو متنی

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 390
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
پرونده امروز در مورد مردیه که علاقه زیادی به آشپزی و برگر داشت،
انقدر زیاد که تصمیم گرفت ترکیب جدیدی رو به منوش اضافه کمه؛
ترکیبی که کمتر کسی تا حالا اون رو امتحان کرده، برگر با گوشت انسان!
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
جوزف روی متنی، در 2 مارس 1955 در بالتیمور، ایالت مریلندِ آمریکا متولد شد؛
پدر و مادر این پسر در دو مقطع زمانی متفاوت هر دو کارگر بودن و سعی داشتن زندگی تقریبا مناسبی رو برای شش فرزندشون فراهم کنن.
پدرش سرگرم کارهای یدی بود و از این بابت خیلی خسته می‌شد، برای اینکه بتونه بیشتر سر پا بمونه و خستگی رو کمتر متوجه بشه مجبور بود مقدار الکی که می‌خوره رو کم کم افزایش بده و از اون طرف مادر جو توی خونه می‌موند و از 6 فرزندش نگهداری می‌کرد.
این الکی بودن پدر، رفته رفته روی زندگی اعضای خانواده تاثیر گذاشت تا جایی که عملا نسبت به اون ها بی تفاوت بود و بچه ها بود و نبود پدرشون رو حس نمی‌کردن.
در سال 1957، زمانی که جو فقط دوسالش بود، خانواده وسایلشون رو جمع کردن و اومدن به ترا التا در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
متنی ها بعد از این واقعه ناراحت کننده مجبور شدن دوباره برگردن به بالتیمور، جایی که جین سرکارهای مختلف می‌رفت و می‌تونست شکم بچه هاش رو سیر نگه داره؛
اما نکته مهم اینجاست که بچه ها الان نیاز داشتن که مادر کنارشون باشه تا بتونن با غم از دست دادن پدر کنار بیان، ولی جین مجبور بود سر کار بره از همین جهت اون نظارتی که یک مادر خانه دار می‌تونه روی بچه هاش داشته باشه رو اصلا نداشت.
این برهه از زمان، باعث شد بوده که بچه ها و مخصوصا جو احساس کنن که توسط والدین‌شون رها شدن که در نهایت منجر به تاثیرات منفی روی سلامت روانی و عاطفی این پسر شد.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
جین مادر خانواده،‌ جو رو یک پسر شاد و مودب توصیف می‌کنه، اون توی مدرسه خوب درس می‌خوند و زمانی که به خونه می‌رسید تفریحش این بود که بره بیرون و دوچرخه سواری بکنه؛
جو کاملا بچه بی آزاری بود.
توی مدرسه درسش خیلی خوب بود و جزو دانش آموز های ممتاز به حساب می‌اومد اما متاسفانه وقتی که کلاس هشتمش رو تموم شد تحصیل رو ترک کرد تا سر کار بره.
این کارها اما نمی‌تونستن جو رو راضی کنن، چون هم درآمدشون متغیر بود و هم به صورت دائم یکجا استخدام نمی‌شد...
بنابراین یکبار دیگه شانس خودش رو توی مدرسه امتحان کرد، اینبار درسش رو تا دیپلم ادامه داد و در سال 1973 وقتی که 18 ساله بود تصمیم گرفت که به ارتش بپیونده.
به گفته مادرش، جو دوره نظامیش رو در آلمان به عنوان یک سرباز توپخانه گذرونده اما خود جو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
از این دوتا صحبتش ( محل خدمت و مرگ مادرش )، میشه نتیجه گرفت که جو دوست داشته دروغ بگه تا جلب توجه کنه، خصلتی که به گفته یک روانشناس به نام پائولا اورنج، در بسیاری از قاتل های سریالی دیده می‌شه؛
جو دائما در تلاش بود تا یک تصویر خوب از خودش بسازه، یک تصویری که دیگران رو تحت تاثیر قرار بده برای همین همیشه در مورد خاطراتی که توی جنگ ویتنام براش پیش اومده بود برای بقیه داستان های عجیب و غریب تعریف می‌کرد.

این شما رو یاد چیزی نمی‌اندازه؟
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
اختلال شخصیت خودشیفته / Narcissistic personality disorder، توی اختلال افراد نیاز دارن که بهشون توجه بشه، باید و باید مرکز توجه باشن و شاید از دید خیلی دیگه از افراد کول بنظر برسن، این دسته آدم ها عموما با تحقیر، توهین و کوچک شمردن بقیه سعی در بهتر نشون دادن خودشون دارن،
در باطن اما بی نهایت از عدم اعتماد بنفس و عزت نفس رنج می‌برن و دائما با خودشون درگیرن.
اگر چه که بیماری روانی دقیقی در جو تشخیص داده نشد، اما میشه گفت این عدم همدلی و قساوتی که نسبت به قربانی هاش داشت از همین مشکل می‌اومد...
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
جو در ادامه صحبت هاش در مورد جین گفته که اون خیلی به من بی توجه بود، من رو از طرف بهزیستی ( واژه بهتری پیدا نکردم براش ) ازش گرفتن و تا مدت ها مجبور بودم از این خونه به اون خونه برم و تحت حمایت افراد مختلف باشم،
جین هم این ادعا رو کاملا رد کرده و توضیح داده که اون موقع من مجبور بودم چند جا کار کنم و هیچوقت بچه ها توسط بهزیستی گرفته نشدن، حتی یک پرستار هم استخدام کردم تا مراقب اون ها باشه.
این هارو توضیح میدم که بدونین توی این پرونده، نمیشه خیلی روی حرف ها و ادعا های جو حساب باز کرد، یکم عادت به گنده گوزی داشته گویا...

در نهایت جو بعد از تموم کردن دوران نظامیش، به آمریکا برمی‌گرده اما شدیدا تحت تاثیر مواد مخدر بوده، این اعتیاد در نهایت اون رو به اسمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
جین در مورد این دوران پسرش گفته :
« اون داشت از خود واقعیش دورتر و دورتر می‌شد، فکر می‌کنم در واقع وحشتناک ترین چیزی که به سرش اومد همین اعتیادش به مواد مخدر بود »
بخاطر مشکلات و درگیری هایی که با انواع اعتیادش داشت، کم کم باعث شد که سر از محل هایی دربیاره که افراد بی خانمان در اون زندگی می‌کردن؛
زندگی اونجا براش واقعا سخت بود اما این سختی نتونست مانع از این بشه که جو یک رابطه رو شروع نکنه، جو در همون محل ها با یک زن که مثل خودش اعتیاد داشت رابطه برقرار کرد و حاصل این رابطه شد یک پسر.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
با وجود اعتیادی که داشت باهاش دست و پنجه نرم می‌کرد، جو موفق شد بالاخره صاحب یک شغل ثابت بشه، در اون زمان جو و همسرش به همراه پسر 6 ساله شون با هم زندگی می‌کردن.
جو تونست یک شغل تمام وقت به عنوان راننده کامیون پیدا کنه و توی یک تریلر در محوطه شرکتشون ساکن بشه، زندگی داشت ذره ذره بهتر می‌شد و حتی در یک مقطع جو احساس امیدواری خیلی زیادی نسبت به زندگیش داشت؛
تا اینکه یک شب بعد از اینکه از سر کار برگشت به تریلرش‌شون، از در ورودی که وارد شد دید هیچی توی تریلر نیست، هیچی هیچی...
همسرش رفته و همه چیز از جمله پسرش رو با خودش برده بود!
بعدها جو در اعترافاتش گفت « همه چیز از جولای 1994 شروع شد، من راننده کامیون بودم و اون شب اضافه کاری داشتم، وقتی تموم شد مثل همیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
رفتار همسرش خشم عجیبی رو توی وجودش بیدار کرد، چیزی که تونسته بود سال ها از بقیه مخفی نگهش داره، طوری که یکی از خانوم هایی که توی بار کار می‌کرد و مرتب جو رو می‌دید توضیح داده « اون مرد خوش اخلاق، مودب و باهوش بود. »
جو حتی بین دوست ها و همکارانش هم به عنوان یک آدم خیلی خوب شناخته می‌شد، اما رفتار همسرش باعث شد یک حس که مثلا سال ها خاموش مونده بود، روشن بشه.
بعد از شش ماه جو متوجه شد که همسر و پسرش به کجا نقل مکان کردن و متوجه شد که این فرار با کمک یک مرد بوده،
مردی که جو از طریق ارتباطاتش با آدم های توی خیابون تونسته بود اون رو کامل بشناسه.
ظاهرا این مرد، همسر جو رو به خونه اش برده بوده تا ازش به عنوان راهی برای کسب درآمد استفاده بکنه، همچنین جو متوجه شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~
عقب
بالا