فال شب یلدا

پرونده پرونده | جو متنی

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 390
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
بعد از کمی فکر کردن متوجه شد که نمی‌تونه بخاطر سابقه کیفری که داره حضانت فرزندش رو بگیره، بنابراین بهترین کار این بود که از همسر و مردی که کنارش بود انتقام بگیره.

بنابراین جو شروع کرد پرس و جو کردن در مورد اینکه این دو نفر در حال حاضر کجا زندگی می‌کنن، کمی نگذشته بود که متوجه شد این دو نفر در کمپ بی خانمان ها در زیر پل خیابانی به اسم هانوفر زندگی می‌کنن؛
در یکی از شب های آگوست 1995، جو به سمت این پل رفت، ماشینش رو پارک کرد، از پل پایین رفت و دوتا مرد بی خانمان به اسم های " رندی پیکر " و " رندال بروئر " پیدا کرد که می‌دونست اغلب با همسرش مواد مخدر مصرف می‌کنن.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
توی این قسمت کمی شک و شبهه وجود داره، بعضی جاها گفتن جو‌ ازشون در مورد همسرش سوال پرسیده، اون ها هم جواب سر بالا دادن و باعث عصبانیت متنی شدن؛
بعضی جاها هم نه، ولی طبق اعترافاتش اگه بخوایم پیش بریم، جو بعد از دیدن این دو نفر متوجه میشه بخاطر مصرف مواد مخدر، روی یک تشک که بوی تعفن ازش بلند می‌شده بیهوش شدن.
توی یک لحظه تمام خشم و ناامیدی که توی وجودش بوده رو روی این دو نفر خالی می‌کنه، اون نزدیکی یک تبر می‌بینه، برش می داره و با تمام عصبانیتی که در خودش داشته شروع می‌کنه به ضربه زدن به این دو نفر و انقدر این کار رو تکرار می‌کنه تا مطمئن بشه دیگه هیچوقت به هوش نمیان.
جو در مورد این اتفاق توضیح داده « من از یک جایی فهمیدم که اون دوتا ( همسرش و اون مرد ) میرن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
بعد از قتل این دوتا مرد، تبر رو کنار انداخت و یکم دیگه اون اطراف گشت تا اینکه یک زن رو پیدا کرد و شروع کرد با اعتماد بنفس و کمی کلاس باهاش صحبت کردن، تونست با حرف زدن کم کم گولش بزنه و وقتی که به اندازه کافی بهش مواد داد شروع کرد به سوال پرسیدن در مورد زنش؛
ازش پرسید که کجا می‌تونه پیداش کنه؟
زن رو به روش جواب داد که نمی‌دونه و اصلا نمی‌شناستش، با شنیدن این جواب جو‌ شروع کرد به کتک زدن، دست درازی و کشتن زن؛
بعد از به قتل رسوندن این زن، جسدش رو کنار بوته ها رها کرد...
هرکس دیگه بود تا الان مطمئنا خشمش فرو کش کرده بود، اما جو؟
اصلا، چند دقیقه بعد جو سراغ یک زن دیگه رفت.
در مورد این اتفاق گفته « من نفر بعدی رو هم همونجا گول زدم، همون کاری که با قبلی کردم رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
جو که کمی آروم شده بود، خودش رو توی همون رودخونه شست و رفت تا صحنه جرمی که ازش به جا مونده رو تمیز کنه، در مورد رفتار اون شبش هم یک نقل قول جالب داشته « شب خیلی شلوغی بود، 5 قتل توی هفت ساعت! »
بعد از رفتن جو، مرد بی خانمان دیگه ای به نام " لری آموس " زیر همون پل تبر جو رو پیدا کرد و رفت تا با همون وسیله، قتل دیگه ای انجام بده؛
گویا یک دعوا بین گروه های افراد بی خانمان بوده و لری برای شرکت توی این درگیری تبر رو با خودش می‌بره و مردی به نام " اورت داول " رو به قتل می‌رسونه...
در اخر اون شب، این پل شاهد کشته شدن 6 نفر بود و متاسفانه تا دو هفته دیگه اجساد هیچ کدوم از این افراد کشف نمی‌شه، اما به محض پیدا کردن اون ها پلیس تحقیقاتش رو شروع می‌کنه و می‌رسه به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
جون اولین قربانیش رو گرفت.
کتی ان مگزینر 39 ساله، یک بدکاره محلی و معتاد بود که محل فعالیتش منطقه ای نزدیک به کارخونه پالت سازی بود، یک شب که در حال گشت زدن توی خیابون ها بود جو اون رو دید که داره اون اطراف راه می‌ره و اون لحظه به ذهنش رسید که می‌خواد با اون زن رابطه داشته باشه؛
بعد از اینکه به کتی نزدیک شد، با همون زبون و چرب و نرمش شروع کرد به راضی کردن زن تا باهاش به محل زندگیش ( تریلری که توی محوطه شرکت قرار داشته ) بیاد و اونجا بتونن با هم باشن، جو بهش قول داد که در ازای این رابطه بهش مواد بده...
بعد از گذروندن یک ساعت وقت با همدیگه، کتی وسایلش رو جمع کرد تا از اونجا بره، اما جو‌ یک نقشه های دیگه ای توی سرش داشت، زن رو روی زمین ها داد و شروع کرد به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
زمان رو می‌بریم جلوتر، به 11 نوامبر 1996 وقتی که جو به دنبال یک قربانی دیگه بود؛
اون روز بعد از اینکه کارش رو تموم کرد تصمیم گرفت برای یکم خوشگذرونی به یک بار محلی بره، زمانی که اونجا بود با یک ** **** به نام کیمبرلی اسپایسر آشنا شد، کیمبرلی یک مادر مجرد 23 ساله بود که برای تامین مخارج زندگیش مجبور بود با مردهای دیگه رابطه برقرار کنه.
بعد از کمی گپ و گفت و چند شات نوشیدنی، تصمیم گرفتن برای تموم کردن کارشون به تریلر جو بیان تا همونجا با هم *** کنن،
جو به کیمبرلی گفته بود که به جای پول، بهش مواد مخدر می‌ده.
یک نکته که خالی از لطف نیست اگه اون رو بدونیم، این هست که عصر همون روز کیمبرلی دعوای خیلی بدی با مادرش کرده بود، موضوع این بحث سر مرگ برادر کیمبرلی بود که چند هفته قبل به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
بعد از اینکه جو و کیمبرلی به تریلر رسیدن، جو بلافاصله سعی کرد بهش دست درازی کنه، درواقع داشت تلاش می‌کرد یک بطری آبجو رو فرو کنه...
کیمبرلی سعی می‌کرد که از خودش دفاع کنه، اما فایده ای نداشت چون ما داریم در مورد یک مرد 400 پوندی با قدی حدود 183 سانتی متر صحبت می‌کنیم.
جو کمی بعد یک چاقو برداشت و به زن حمله و بارها و بارها این چاقو رو توی سینه، صورت و شکمش فرو کرد؛
در انتها جسد کیمبرلی اسپایسر با 26 ضربه چاقویی که خورده بود روی زمین رها شد...
جو شروع کرد به تکه تکه کردن بدن کیم و اون ها رو توی فریزر خودش ذخیره کرد؛
جسد رو تکه تکه و اطراف همون ملک به خاک سپرد.
برای اینکه تصور بهتری از اون محل داشته باشین، باید بگم یک فضای کارخونه خیلی بزرگ که کنار قسمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
چند وقت بعد از قتل کیمبرلی، جو به این فکر افتاد که می‌خواد یک باربیکیوی سیار کنار خیابون راه بندازه و اونجا گوشت گوساله رو به همراه یک نوع گوشت محلی دیگه به مردم بفروشه،
اما جو قصد نداشت فقط گوشت حیوانات رو بفروشه، اون قصد داشت گوشت های توی فریزرش رو هم قاطی گوشت همبرگر کنه و به عنوان گوشت خوک بده دست مردم از همه جا بی خبر.
به گفته جو، مردم عاشق طعم و مزه همبرگرهایی بودن که درست می‌کرده و محصولاتش خیلی زود فروش می‌رفتن.
در ادامه اظهار داشته که « گوشت انسان مزه ای کاملا شبیه به گوشت خوک داره، اگه با هم میکسشون کنین، هیچکس متوجه فرق این دوتا با هم نمیشه، پس دفعه ی بعدی که دارین رانندگی میکنین و یک همبرگر فروشی که قبلا ندیده بودین سر راهتون سبز شد، حواستون باشه که قبل از ایستادن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
قربانی بعدی جو‌ متنی، یکی از دوستانش به ریتا کمپر بود،
ریتا هم مثل جو‌ به بارهای مختلف می‌رفتن و از همون جا با هم آشنا شده بودن.
در 8 دسامبر 1996، ریتا درخواست جو مبنی بر اینکه به تریلرش بره تا با هم کمی مواد بکشن رو قبول می‌کنه و هیچ برنامه ای برای رابطه با این مرد نداشته چون برای چند ماه باهاش دوست بوده و نمی‌خواسته رابطه شون فراتر بره.
تقریبا بلافاصله بعد از ورود این دو نفر به تریلر، جو سعی می‌کنه باهاش در رابطه بشه؛
ریتا مقاومت می‌کنه و همین باعث میشه خوی وحشی جو بیدار بشه و بین‌شون درگیری شکل بگیره.
بعد از کمی تقلا ریتا می‌تونه از تریلر بره بیرون و سعی کنه از جو فاصله بگیره، اما جو یکبار دیگه خودش رو بهش می‌رسونه و سعی می‌کنه به تریلر برش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
جو در این باره گفته « من یک بدکاره دیگه رو گول زدم و آوردم به تریلرم، آوردمش داخل و شروع کردم به پاره کردن لباساش، اون داد میزد ولی هیچکس جز من اون اطراف نبود تا صداش رو بشنوه... بعد از شنیدن جیغ و دادش فقط بهش می‌خندیدم »
ریتا اصلا خودش رو نباخته بود و همش تلاش می‌کرد تا بتونه خودش رو از چنگ جو رها کنه،
و تونست، به محض رها شدن تا جایی که جون توی پاهاش بود دوید و از فنس هایی که بالاشون سیم خاردار بود بالا رفت و اون محل رو ترک کرد.
ریتا در اظهاراتش بعدها توضیح داد که « جو فریاد می‌کشید من قراره بکشمت و لای چوب های اون طرف، کنار بقیه دخترها چالت کنم »
بعد از فرار ریتا، جو‌ همونجا موند و فرار کردن این زن رو تماشا کرد، متنی می‌دونست که دیگه گیر افتاده و هیچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Amin~
عقب
بالا