متفرقه °•°خـنـکـی بـا یـخ دربـهـشـت کتـاب؟°•°

[HAKIMEH.MZ]

همه ما نابینائیم،
هر کداممان به نوعی
آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند،
آدم های ولخرج نابینا هستند چون امروزشان را می بینند، آدمهای کلاهبردار نابینا هستند، چون خدا را نمی بینند،
آدم های شرافتمند نابینا هستند، چون کلاهبردارها را نمی بینند، خود من هم نابینا هستم چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهایی شنوا ندارید.

مردی که می خندد- ویکتور هوگو

​

 

[HAKIMEH.MZ]

بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق از بیرون بیفتد مثل وقتی که اردنگی میخوریم، می شود زد به چاک اما از درون غیر ممکن است.

زندگی در پیش رو-رومن گاری​

 

[Narges Movahedi]

حرف ها از جنس آباند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آنها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگام عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.

دیرکردی ما شام خوردیم-رسول یونان​

 

[Narges Movahedi]

مردم همیشه شکایت می‌کنند که چرا کفش ندارن تا این‌که یه روز آدمی رو می‌بینن که پا نداره و بعد غر می‌زنن که چرا ویلچر اتوماتیک ندارن، چرا؟ چی باعث می‌شه که به طور ناخودآگاه خودشون رو از یه سیستم ملال‌آور به یکی دیگه پرت کنن؟ چرا اراده فقط معطوف به جزئیات و نه کلیّات؟ چرا به جای این‌که «کجا باید کار کنم؟» نمی‌گیم «چرا باید کار کنیم؟» چرا به جای «چرا باید تشکیل خانواده بدم؟» می‌گیم «کی باید تشکیل خانواده بدم؟»
جز از کل-استیو تولتز​

 

[Narges Movahedi]

از آن پس دیگر تغییر نکرده‌ام. مدت درازی است که من شرم دارم، شرم از این که چه دورادور و چه با حسن ‌نیت، من به سهم خودم قاتل بوده‌ام. به مرور زمان پی بردم که حتی آنان که بهتر از دیگرانند امروزه نمی‌توانند از کشتن یا تصویب کشتن خودداری کنند زیرا جزو منطق زندگی آن‌هاست و ما نمی‌توانیم در این دنیا حرکتی بکنیم که خطر کشتن نداشته باشد.
طاعون-آلبرکامو​

 

[Narges Movahedi]

شازده کوچولو گفت: آدم ها کجان؟ آدم تو کویر یه خورده احساس تنهایی می کنه.
مار گفت : پیش آدم ها هم احساس تنهایی می کنی…
شازده کوچولو_انتوان دوسنت اگزوپری​

 

[Narges Movahedi]

شازده کوچولو از گل پرسید : آدم ها کجایند؟
گل گفت : باد به اینور و آنورشان می برد، این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده.
شازده کوچولو_آنتوان دوسنت اگزوپری​