- ارسالیها
- 244
- پسندها
- 1,590
- امتیازها
- 9,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #1
علی با تعدادی از دوستان و همسر خود به خانه ای متروکه در جنگل آمد ماشین آنها در جنگل خراب شد و وارد خانه ی متروکه شدند هر یک از دوستان رفتند تا کاری انجام دهند که ناگهان وقتی افراد به خانه آمدند دیدند جسد احمد غرق در خون است
قاضی به چهار نفر مشکوک است : علی ، رضا ، مینا و نگار
هر چهار نفر با احمد هم به این خانه آمده بودند
علی گفت : من فقط صدای شلیک را شنیدم و وقتی به خانه آمدم احمد را غرق در خون دیدم
مینا همسر احمد گفت من قاتل را ندیدم چون رفته بودم تا کمی خوراکی بخرم و فقط صدای شلیک را شنیدم و دیدم یکی به سرعت بیرون خانه دوید
رضا گفت در جنگل به دنبال چوب می گشتیم که صدای شلیکی شنیدیم و وقتی به خونه رسیدم احمد را مرده دیدم
نگار گفت من در جنگل دنبال جایی بودم که تلفن آنتن دهد که صدای شلیک...
قاضی به چهار نفر مشکوک است : علی ، رضا ، مینا و نگار
هر چهار نفر با احمد هم به این خانه آمده بودند
علی گفت : من فقط صدای شلیک را شنیدم و وقتی به خانه آمدم احمد را غرق در خون دیدم
مینا همسر احمد گفت من قاتل را ندیدم چون رفته بودم تا کمی خوراکی بخرم و فقط صدای شلیک را شنیدم و دیدم یکی به سرعت بیرون خانه دوید
رضا گفت در جنگل به دنبال چوب می گشتیم که صدای شلیکی شنیدیم و وقتی به خونه رسیدم احمد را مرده دیدم
نگار گفت من در جنگل دنبال جایی بودم که تلفن آنتن دهد که صدای شلیک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش