فال شب یلدا

پرونده پرونده | یمی اسونا

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 764
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
‌‌
‌جیمی اسونا،
یکی از سادیستیک ترین قاتل های دنیای تروکرایم، کودک قربانی خشونت خانگی که در بزرگسالی به وحشتناک ترین نحو ممکن دو نفر رو شکنجه کرد و به قتل رسوند!

« من به طور سادیستیک وار، با برنامه ریزی قبلی و از روی عمد ایوت پنیا رو شکنجه کرده و به قتل رسوندم.
من یک فرد دگر آزار هستم، هیچ چیزی برام مهم نیست، اگه در موقعیتش قرار بگیرم این کار رو بارها و بارها و بارها تکرار می‌کنم. »


⿻ ⏤ .
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
خودتون رو در موقعیتی که میگم تصور کنین،
شما یک خبرنگار جنایی هستین که چهار ساله توی این عرصه فعالیت می‌کنه، قتل های ریز و درشت زیادی دیدن، پسری که مادرش رو کشت یا مردی که روی مواد مخدر بدترین جنایات رو مرتکب شد؛
بهتون شانس این رو میدن تا با مجرمی صحبت کنین که برای پنج سال متوالی جرمش رو انکار کرده،
و این جمله شامل اولین کلماتیه که از زبون اون می‌شنوین :
« من به طور سادیستیک وار، با برنامه ریزی قبلی و از روی عمد ایوت پنیا رو شکنجه کرده و به قتل رسوندم.
من یک فرد دگر آزار هستم، هیچ چیزی برام مهم نیست، اگه در موقعیتش قرار بگیرم این کار رو بارها و بارها و بارها تکرار می‌کنم. »

حالا این مرد کیه؟
ما امروز قراره با شیطانی که پرورش یافته رو به رو بشیم، خراش ها و ضربه های روانی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
جیمی در 7 مارس سال 1988 در بیکرزفیلدِ کالیفرنیا به دنیا اومد و بزرگ شد؛ مادر بیولوژیکی این پسر میشل نام داشته اما متاسفانه ما اثر دقیقی از اسم واقعی پدر بیولوژیکیش در دسترس نداریم جز اینکه در برخی منابع اون رو کریس صدا می‌زدن.
در زمان به دنیا اومدنش، میشل 19 ساله یک پسر حدودا دو ساله از رابطه قبلیش داشته و کریس که مرد دوم زندگیش بوده، اون زمان 21 سال سن داشته و اون ها حدود یک سال قبل از متولد شدن جیمی ازدواج کرده بودن؛
این دو نفر به هیچ عنوان رابطه سالمی نداشتن، میشل توی این رابطه مرتبا کتک می‌خورد، آزار می‌دید و به خونه پدر و مادرش پناه می‌برد،
کریس به هیچ عنوان رعایت حال همسر باردارش رو نمی‌کرد، این مرد در یکی از درگیری هاشون آنچنان ضربه محکمی به شکم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
حدود یک سال بعد از به دنیا اومدن جیمی، این رفتار های تهدیدآمیز بیشتر و بیشتر می‌شن، تا جایی که پدر میشل این زن رو که دیگه خودش هم عاصی شده بوده، مجبور به طلاق می‌کنه؛
شاید فکر کنین که خب، میشل دوتا رابطه نافرجام داشته و الان قراره کمی به خودش استراحت بده و روی سلامت روان هر سه تاشون کار کنه، باید بگم که... خیر!
میشل جان هنوز از دست کریس جون سالم به در نبره می‌ره سراغ مرد سوم یعنی جف؛
جف در ابتدا مرد خوبی بوده، رفتار متناسبی که هر پدرخوانده باید داشته باشه رو از خودش نشون میده، تا اینکه سر و کله کریس پیدا میشه، این مرد اصلا دلش نمی‌خواسته که میشل با جف ازدواج بکنه به همین دلیل در یک مقطعی از زمان روی گردن جف چاقو می‌ذاره و اون رو تهدید می‌کنه و بخاطر این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
جف که این کینه رو به دل داشته و بعد از ازدواج با میشل، متوجه میشه که انگار قراره حالا حالا ها فرزندهای این زن وبال گردنش باشن و اون اصلا توی اوضاع مالی خوبی هم قرار نداره،
در ابتدا خیلی انسان وارانه از میشل می‌خواد که پسر ها رو به یک فرد جدید مثل پدر و مادرش بسپاره تا بتونن زندگی مستقل خودشون رو استارت بزنن و بچه های مشترک داشته باشن.
میشل اما نمی‌تونسته این کار رو بکنه، واگذار کردن بچه ها براش مثل یک شکست می‌مونده، از طرفی پدر و مادرش اصلا تمایلی نسبت به بزرگ کردن دوتا پسر بچه کوچک نداشتن؛
به همین دلیل میشل مجبوره که دوتا پسرهاش رو پیش خودش نگه داره و اینجای کار هست که همه چیز، رنگ سیاه تری به خودش می‌گیره.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
جف تصمیم می‌گیره خونه رو نه تنها برای میشل، بلکه برای هر دو پسرش تبدیل به یک جهنم تمام عیار بکنه؛ انواع اقسام شکنجه های روحی و روانی رو روی این سه نفر پیاده می‌کرد و با لذت یک گوشه می‌ایستاد و بهشون لبخند می‌زد...

برای مثال، یکی از بولد ترین خاطراتی که توسط میشل به نقل از کودکی جیمی گفته شده مربوط میشه به یکی دو سالگیش،
زمانی که همگی با هم توی ماشین نشسته بودن تا به ماهیگیری برن و جیمی توی یک صندلی کودک قرار گرفته بود و داشت گریه می‌کرد، کاری که هر نوزاد کوچک دیگه ای انجامش میده.
جف در اون لحظه چکار کنه خوبه؟ بدون هیچ اخطاری به میشل که فرضا برو بچه رو ساکت کن، در همون حین حرکت صندلی به همراه بچه رو از ماشین درحال حرکت به بیرون پرت می‌کنه؛ میشل به سرعت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
این رفتار فقط به آزار جیمی خلاصه نمی‌شده، جف برادر بزرگتر رو هم مورد آزار و اذیت قرار می‌داده،
گویا یکبار با چنگال بدن این پسر رو مورد آزار قرار داده و اون رو طوری به سمتش پرتاب کرده که مثل چاقو توی بدنش فرو رفته، جالبه بدونین بعد از این اتفاق، وقتی خبر به گوش پدربزرگ می‌رسه، این پسر وسایلش رو جمع می‌کنه و از اون خونه می‌ره؛
از اینجا به بعد سرنوشت این دو برادر به کلی از هم جدا می‌شه، به طوری که به تازگی مشخص شده برادر جیمی یک مدیر مالی موفقه، ازدواج کرده و فرزند داره و قسمت ناراحت کننده اینه که میشل نقل کرده که خیلی وقت ها مچ جیمی رو درحالی گرفته که داشته دعا می‌کرده کاش پدربزرگ و مادربزرگ اون رو هم با خودشون می‌بردن.
اینجای کار، جف تمام قدرتش رو جمع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
در یک شب بارونی، جف که مثلا از سروصدای جیمی عصبی شده بوده و می‌خواسته اون رو بترسونه، پسرک پنج ساله رو پابرهنه و با لباس نازک از خونه بیرون می‌کنه؛
جیمی که حالا به هر طریقی ترسیده بوده شروع می‌کنه به التماس و خواهش که اجازه بده من بیام داخل، جف اما می‌ره طبقه بالا و پنجره شروع می‌کنه به خندیدن و مسخره کردن جیمی، کمی بعد هم از روی عمد پنجره بالای سر پسرک رو به قدری محکم به هم می‌زنه که شیشه هاش خورد شده و روی سر و صورت جیمی فرود میان؛
اینبار جراحات وارده به جیمی از حد معمول همیشه بیشتر بودن، به طوری که به اجبار بچه رو به بیمارستان می‌رسونن،
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
بعدها وقتی جیمی کمی بزرگتر شده بود، جیمی که در حال خوردن آب پرتقال بود کمی از نوشیدنیش رو می‌ریزه، جف برای تنبیه پسرک رو توی حیاط می‌بره، به درخت می‌بندتش و تا جایی که توی دست هاش جون وجود داشته، با کمربند کتکش می‌زنه؛
اینبار میشل برای حفظ جون جیمی، سعی میکنه کمی جرئت به خرج بده و با پلیس تماس می‌گیره، متاسفانه تا حین رسیدن اون ها جف کارش رو تموم می‌کنه و توی خونه برمی‌گرده اما آثاری که روی بدن جیمی مونده بود، پرده از وجود سیاه و کثیف جف بر می‌داشت.
جف که مرتبا می‌گفت من داشتم باهاش شوخی می‌کردم و اون فقط یک ضربه خورده، برای این اتفاق حدود 7 روز بازداشت میشه درحالی که گناهکار شناخته شده؛ اما در آخر به دلیل اینکه شاکی خیلی روی رسیدگی پرونده پافشاری نداشته آزاد میشه و من واقعا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,650
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
فشار های جف رفته رفته بیشتر می‌شه و به جایی می‌رسه که میشل هم راضی می‌شه بچه دار بشن؛ میشل جان خیلی شوهر و بچه دوست داشته انگار...
در مدت کوتاهی، میشل دوتا بچه به دنیا میاره و اینجاست که جیمی رفته رفته فشار بیشتری رو متحمل میشه،
فرض کنین یک کودک هستین که تمامی عواطف، شخصیت، هویت و خلاقیت شما له شده، حالا دوتا بچه دیگه هستن که علاوه بر بزرگتر ها شاهد خورد شدن شما هستن، فکر می‌کنین چه حالی بهتون دست می‌ده؟
 
امضا : Amin~
عقب
بالا