پرونده پرونده | یمی اسونا

  • نویسنده موضوع Amin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 387
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #11
جف عادت جدیدی پیدا کرده بود، روشی که تا حد زیادی شخصیت جیمی رو تحقیر کنه؛ این مرد موقع شام تمام افراد خانواده رو سر میز می‌آورده جز جیمی،
پسرک رو مجبور می‌کرد تا تموم شدن تایم غذا خوردن شون اون ها رو تماشا کنه و در این بین تا جایی که می‌تونست به بچه هاش محبت می‌کرد؛ بعد از تموم شدن غذای خودشون، از اضافه های مونده روی میز توی یک سینی برای جیمی غذا می‌ریختن و سینی رو روی زمین پرت می‌کرد تا پسرک همونجا روی زمین، زیر میز یا روی راه پله مثل یک سگ غذا بخوره‌ و جف در تمام این مدت عادت داشت بهش نگاه و اون رو مسخره کنه.

از خودتون مطمئنم که می‌پرسین، پس میشل چی؟ مگه اون مادرش نبود؟ پس پدربزرگ‌ چی؟
باید بهتون بگم رابطه میشل با پدرش بخاطر روابط گذشته اش چندان خوب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #12
وقتی جیمی به 12 سالگی می‌رسه، کم‌کم متوجه دنیای اطرافش میشه و می‌فهمه همه بچه های هم سن و سالش مثل اون زندگی نمی‌کنن؛ برای همین لوازمش رو جمع می‌کنه و می‌ره خونه پدربزرگش، انگار اون زمان این پیرمرد دلش به رحم اومده و آماده آشتی با این خانواده بوده؛
اما دیگه خیلی دیر شده بود.
باید بدونین که جیمی بارها و بارها قبل از رفتن از مادرش پرسیده بود« چرا من؟ چرا این همه آزار و اذیت باید برای من اتفاق بیوفته؟ »

متاسفانه در درون جیمی، همه خشم های فرو خورده، تحقیر ها، کتک ها و درد های وارد شده، تبدیل به یک حفره عمیق شده بود؛ پسر دیگه احساس همدلی، نوع دوستی، محبت، درد و هرچیزی که یک انسان معمولی باهاش زندگی می‌کنه رو از دست داده بود؛
در همون دوره و قبل از انتقالش و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #13
توی مصاحبه ها و نقل قول هایی که ازش شده، جیمی ادعا کرده در سیزده سالگی یک نفر رو به قتل رسونده، اما این موضوع هیچوقت تایید یا به طور کلی رد نشد چون مدارک کافی دال بر این اتفاق اصلا وجود نداشت؛
سه سال بعد زمانی که جیمی 15 ساله بود، در یک درگیری پسری رو با ضربات متعدد چاقو تا حد مرگ زخمی می‌کنه و به دلیل همین اتفاق برای 4 سال به زندان منتقل می‌شه، این اتفاق باعث میشه میشل کم کم به خودش بیاد و متوجه بشه چه آسیب عمیقی به زندگی پسرش وارد کرده.
اینجاست که میشل از جف جدا می‌شه و چندی بعد از این اتفاق، جف به دلیل حمله قلبی درحالی که جیمی توی زندان بوده از دنیا می‌ره؛ جا داره که بگم، متاسفانه جف هم در کودکی مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفته...

دقت کنین، آزار و اذیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #14
چهارده سپتامبر 2007 زمانی‌ه که جیمی 19 ساله با آزادی مشروط از زندان بیرون میاد، توی مدت زمانی که اونجا حضور داشت، اسونا تونست وارد گنگ های مختلف وارد بشه و گفته شده یک گنگ حتی برای خودش داشته که خورده کاری هایی مثل پخش مواد و اینجور چیزها رو درش انجام می‌دادن؛
چندی بعد در دسامبر سال 2008 جیمی اسونا به یک پارتی می‌ره، محلی که بزرگترین و پررنگ ترین نقطه در این پرونده اس، این جشن به مناسبت تولد 16 سالگی پسر یک زن 37 ساله که مادر 3 فرزند هست در منطقه ای که طبقه متوسط بیکرزفیلد در اون زندگی می‌کنن، برپا شده.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #15
زنی که نخواسته هویتش پخش بشه و در منابع مختلف اون رو جین معرفی کردن اما گمان می‌ره اسم‌ اصلیش Joelle Castellano باشه؛ توی این پارتی، برخلاف باقی پارتی هایی که درش برای افراد زیر سن قانونی نوشیدنی سرو نمی‌شه،
جین تصمیم گرفت کمی از حد بگذره، نوشیدنی سرو کرد و وقتی که پارتی به اوج خودش نزدیک می‌شد رفت وسط و شروع کرد به رقصیدن با پسر جوونی که اونجا حضور داشت؛ برادرزاده جین که اصلا از این موقعیت راضی نبوده میره جلو که یکم تذکر بده در همون موقع چشمش به جیمی می‌خوره و ازش می‌خواد که یکم این مرد رو برسونه؛ جیمی خودش رو می اندازه وسط و با چاقویی که از آشپزخونه برمی‌داره یک زخم روی بدن پسر جوون می‌اندازه.
درگیری کوچکی با اینکار اتفاق می‌افته و کم کم سر و کله پلیس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #16
این رابطه کم کم داشته جون می‌گرفته، جین به نامه های جیمی پاسخ می‌ده و در‌ نوامبر سال 2009 زمانی که از زندان آزاد می‌شه، جین به استقبالش می‌ره و اینجاست که کاملا شوکه می‌شه؛
چون توی همین مدت کم جیمی صورت و گردنش رو پر کرده بود از تتو های مختلف.
بعد از کمی گپ و گفت، جیمی پیشنهاد می‌ده تا با هم به یک متل برن و شب رو اونجا بگذرونن؛ خیلی بعید نیست که بگیم صد درصد باهم رابطه داشتن و حاصل رابطه اون شب، شد حاملگی جین!
جینی که قصد داشت رابطه رو به هم بزنه و حالا یک جورایی پاش گیر کرده بود؛
بعد از اینکه جیمی متوجه این اتفاق می‌شه، سر از پا نمی‌شناخته، خیلی به جین اصرار می‌کنه که لطفاً بچه رو نگه دار تا من بتونم عواطف پدری که نداشتم و دریافت نکردم رو به این بچه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #17
سرانجام در فوریه 2010 توی خونه مادربزرگ جیمی، یک مهمونی کوچولو می‌گیرن و عروسی رو همونجا برپا می‌کنن؛
خیلی نمی‌گذره که جا پای جف می‌ذاره و می‌شه یک نمونه نفرت انگیزتر و بدتر از اون، روی جین و چهارتا بچه هاش شکنجه های روحی و جسمی انجام می‌داده و در بیرون از خونه سرگرم کارای گنگ و خرابکاری های خودش بوده، در همون موقع ها چندباری هم به دلیل گزارشات جین و هم خرابکاری های خودش به زندان هم می‌افته...
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #18
مثلا یکبار خاکستر مادر جین که خیلی خیلی خیلی براش مهم و عزیز بوده رو برمی داره و از خونه می‌زنه بیرون، جین بلافاصله با پلیس تماس می‌گیره و اون ها جیمی خاک بر سر رو دستگیر کرده اما متاسفانه نتونستن اثری از خاکستر مادر جین پیدا کنن؛
شش ماه می‌ره زندان، در این مدت بچه اش به دنیا میاد و بعد از برگشتش جین متوجه می‌شه که شدت خشونت جیمی خیلی بالاتر رفته، با کمی دقت می‌فهمه که بله ایشون در حال مصرف من آمفتامین هستن،
اینجای کار دیگه جین بهش محل نمی‌داده، محبت و توجه نمی‌کرده و برای آدم هایی مثل جیمی که دنبال کوچکترین توجه و ری اکشن هستن این اتفاق مثل یک سم خورنده می‌مونه؛
برای جلب توجه جین دست به کارهای عجیبی می‌زنه، فرضا شروع می‌کنه به آزار پسر هفت ساله این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #19
چند روز بعد دوباره سر و کله اش نزدیک خونه جین پیدا می‌شه، اینبار اما جین بلافاصله با پلیس تماس می‌گیره و یکبار دیگه جیمی به علت نقض قوانین آزادی مشروط به زندان می‌افته؛
یک بازه حدودا هفت ماهه رو توی زندان سپری می‌کنه و وقتی که پاش در هالووین 2011 به خونه می‌رسه جین می‌فهمه که اینبار قضیه کاملا متفاوتی؛ انگار که جیمی کینه عجیبی نسبت به همسرش پیدا کرده بود.
در یک هفته بعد از آزادی، جیمی عادت داشت هرروز زنگ بزنه و جین رو تهدید کنه که یا خودت رو می‌کشم یا بچه هات رو، می‌اومد توی حیاط خونه می‌ایستاد و خیره می‌شد به پنجره ها یا جایی که جین درش حضور داره؛ دو هفته بعد از آزادیش در تاریخ 8 نوامبر با جین تماس می‌گیره و میگه : « بزن شبکه خبر بچ، همین الان توی متل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,413
پسندها
45,983
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #20
پلیس ها از همون ابتدا تونستن در سراسر صحنه جرم آثاری از قاتل پیدا کنن، مردی که مشخص بود تمام خشم، نفرت و حال بدش رو روی بدن این زن بیچاره خالی کرده و با جسمی بسیار کند اون رو مورد شکنجه قرار داده؛
ناراحت کننده اس که بگم ایوت نه به دلیل جراحات وارده بلکه به دلیل خفگی از دنیا رفته، این نشون میده قاتل ساعت های زیادی حین زنده بودن این زن بشدت اون رو شکنجه کرده و مکان هایی رو مورد اصابت قرار داده که می‌دونسته فرد قربانی قراره روند کندتری رو برای مرگ پیش ببره و می‌تونه از به آرومی شکنجه دادن اون بیشتر و بیشتر لذت ببره.
چند روز بعد از این اتفاق، پلیس ها تونستن رد جیمی رو از خونه مادربزرگش بزنن و اونجا دستگیرش کنن، در صحبت های اولیه اش همه چیز رو انکار می‌کرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin
عقب
بالا