نفس کشیدن از جایی سخت می شه،
که نخوای با سرنوشتت کنار بیای..
اونجاست که می فهمی جنگیدن با تقدیر،
آدم رو افسرده میکنه..
یه روزی که خیلی هم دور نیست،
میشینی زندگیت رو جمع و تفریق میکنی و میبینی،
یه عالمه آرزو روی دستت مونده..
با یه دنیا حرف که توی این سال ها،
دونه دونه توی خودت ریختی..
ظلم یعنی
«تقدیرِ» آدمایی که سهم هم نبودن،
اما خیلی اتفاقی به هم برخوردن
تا با یه دنیا حسرت اسم همدیگه رو به گور ببرن…