متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها انواع دلنوشته

  • نویسنده موضوع .Mobina.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 277
  • بازدیدها 2,309
  • کاربران تگ شده هیچ

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #41
به ما گفتند باید بازی کنید
گفتیم با کی ؟
گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت :
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن
گفتم آخه چطوری ؟
بازم خندید و گفت :
خیلی ساده فقط پاس بده به من !

باقیش با من ؟!
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #42
تو رفتی
اما دلم، همچنان به دوست داشتنت مشغول است…
بدون شرط
بدون حد و مرز
بدون محدودیت
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #43
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻮ … ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ
ﭼــﻪ ﻓـــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﻣـــﻦ ، ﺍﺯ ﺗـــﻮ
ﺍﺯ ﺑــــﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺭ ﺁﻏــﻮﺷــﻢ ﺑــﮕــﯿــﺮ ﻭ ﺩﺭ ﮔــﻮﺷــﻢ
ﺍﺯ ﻣـــﺎﻧـــﺪﻥ ﺑــﮕـــﻮ
ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﯾﺰﺩ !!
ﮔـــﻮﻧـــﻪ ﻫــﺎﯼ ﺧــﺠــﺎﻟــﺘــﯽ ﯾــﻢ ﺭﻧــﮓ ﺑــﮕــﯿــﺮﺩ
ﺍﺯ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﺯ ﻫــﺮﭼــﻪ ﺧــﻮﺩﺕ ﻣــﯿــﺨــﻮﺍﻫـﯽ
ﺍﺯ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑـــﮕـــﻮ
ﭼـــﻪ ﻓــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﭼـــﻪ
ﻓـــﻘــــﻂ ﺑـــﮕــــﻮ
ﺣـــﺮﻑ ﺑـــﺰﻥ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #44
دلم کسی را میخواهد مثل خودم دیوانه
کسی که در کوچه ها
به دنبال مرغ و خروس ها بیفتد
وبادبادک بسازد
بسپارد به دست آسمان
دلم کسی را میخواهد شبیه به هیچ کس
آنقدر صاف و ساده
که بوسه ای گونه هایش را گل بیاندازد
ازآنهایی که میشود
با آنها لذتی بی نهایت را تجربه کرد
شبیه به خودم
دیوانه …
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #45
عاقبت یک روز
یک نفر می آید
و تمام آن هایی که رفته اند را،
از یادمان می برد…
***
اونجایی که عاقل شدی
و آدما دیگه مثل قبل
نمیتونن ازت سواستفاده کنن،
بهت میگن:خیلی عوض شدی…
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #46
عشق اگر عشق باشد
پایش که برسد
جان هم باید در راهش داد
چه برسد غرور که
مفت هم نمی ارزد…!
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #47
گفت:چرا دلت گرفته؟!
گفتم:نمیدونم
گفت:دل که بی خود نمی گیره!
گفتم:چرا!
دلی که بی صاحب باشه میگیره
خود و بی خود،
وقت و بی وقت …
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #48
باز در کوچه کسی عاشق باران شده است
این دروغ است ولی نامِ تو عنوان شده است
پرده ی صافِ اتاقت به کناری رفته …
و همین باعثِ یک شکِ دو چندان شده است…
فصل چشمان تو آن قدر هوایش سرد است
که شبیه نفس باد زمستان شده است
چه قَدَر فکر کنم سوء تفاهم باشد
که کسی پشتِ نفس های تو پنهان شده است
بس کن آقا، برو و شال و کلاهت بردار
مدتی هست دلت مثل خیابان شده است
آسمان ابری و بغضی به گلویش انگار
موعدِ ریزش یکباره ی باران شده است
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #49
سخت است کنترل اشک های شبانه ای که بر روی بالشت زیر سرت دفن میشوند
سخت است کنترل اشک های شبانه ای که بخاطر خاطرات گذشته و تلخی ان از دل چشم بیرون میریزد…
سخت است. بتوانی جلوی اشکهایی را بگیری که نبود کسی علت ان است
تمام شب های خود را با اشک های یواشکی سر کردم تا ارام شوم
تا در گذر لحظات عمر یاد عزیزانی باشم که میتوانستند کنارم باشند اما نیستند..
 
امضا : .Mobina.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #50
هر گاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده نه کسی دیگر.

چون تغییر آن دست من است.

کار اولت باعث پیشرفت و بهبودم

می شود اما گزینه دوم غیبت است

و مرا در تاریکی نگه می دارد.

جمله ای که در یک هتل نوشته بود، شگفت زده ام کرد:اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو،

وگرنه با خود ما بگو.

اینگونه غیبت از میانمان میرود.

بهشت وعده دور از دسترسی نیست

اگر بی بهانه خوب باشیم.
 
امضا : .Mobina.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
286
پاسخ‌ها
57
بازدیدها
1,336

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا