دفتر آزادنویسی دفتر آزادنویسی اینجا چراغی روشن است | دردانه. ع کاربر انجمن یک رمان

[Mers~]

اینجا چراقی روشن است | دردانه. ع
دردانه. ع عزیز بابت اشتراک محتوای دفترتان با کاربران یک‌رمان، متشکریم.
-
در این تاپیک فرد دیگری جز نویسنده، حق ارسال هیچ پستی را ندارد.
درصورت مشاهده موارد غیراخلاقی با کلیک بر گزینه "گزارش" با ما همکاری کنید.
درصورت تمایل به ایجاد دفترآزادنویسی، از این تاپیک اقدام نمایید.
-
" تیم مدیریت کتاب | انجمن یک...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[دردانه. ع.]

به نام خدا

اولین نوشته:

اینجا چراغی روشن است.
نور نشانه حیات است.
چراغ عامل نور است؛ پس نمایانگر حیاتی است که اینجا جاریست.
حیاتی از جنس نوشتن؛
حیاتی پر از کلمه؛
و پر از احساس.

چراغی که اینجا روشن است؛ به کمک حیاتی می‌رود که وابسته به نوشتن است.

 

[دردانه. ع.]

قرار بود بنویسم.
از کجا؟
نمی‌دانم!
فقط گفتند قلم را روی کاغذ بگذارید و بنویسید. خود قلم هدایتتان می‌کند.
خب ما هم خودکار برداشتیم و روی کاغذ گذاشتیم.
اما مغزمان قفل شد.
واقعاً چه بنویسم؟
از خمودی‌ این روزها؟
از شوق نوشتن؟
نمی‌دانم.
فقط همین قدر می‌دانم که باید بنویسم.
شاید باید از اتفاقات گذرانده بنویسم.
یا از خواب پریشانی که دیشب دیدم.
اصلاً ماجراهای جالبی برای نوشتن به نظر نمی‌رسند.
چشمانم از صبح خشک شده و می‌سوزد.
صدای برش فلز از در باز بالکن داخل می‌آید. یکی در ساختمان‌های نیمه‌کاره اطراف مشغول است.
دخترها درحال حرف زدن و سروکله زدن با گیم‌های درون گوشی‌اند، از من کیک می‌خواهند و من آن‌ها را حواله به دقایقی بعد می‌کنم.
صدای اکو شده برش فلز در فضای خالی ساختمان به گوش می‌رسد.
هنوز...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.