نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

داستان کوتاه بوزینگان و کرم شب‌تاب و پرنده

  • نویسنده موضوع F.FATHALI❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 34
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

F.FATHALI❁

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,049
پسندها
25,891
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
در شبی از شب‌های زمستان جمعی از بوزینگان گرد کرم شب‌تابی، که روشنایی‌اش را آتش پنداشته بودند، حلقه زده، چوب بر روشنایی کرم شب‌تاب می‌انداختند و در آن می‌دمیدند که چوب‌ها شعله‌ور شود و آتش گرم‌شان کند.
پرنده‌ای بالای درختی نشسته بود و این کار بوزینگان را می‌دید. به بوزینگان گفت: «این آتش نیست، کرم شب‌تاب است و نورش نمی‌تواند مثل آتش شعله‌ور شود و گرما بدهد.»
بوزینگان به روشنگری پرنده اعتنایی نکردند و به کار خودشان ادامه دادند. آن‌ها در روشنایی می‌دمیدند و پرنده حرص‌وجوش می‌خورد. دست آخر هم جهل بوزینگان را تاب نیاورد. از درخت پایین آمد که از نزدیک نشانشان بدهد که آنچه در آن می‌دمند نور کرم شب‌تاب است نه روشنایی آتش.
کسی از آن نزدیکی می‌گذشت. حرص‌وجوش پرنده را که دید، او را به کناری کشید و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : F.FATHALI❁
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا