مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

[وانیا؛]

اصرار می‌کنی که بخندم
چه انتظاری از کنده داری؟
که درخت باشد؟

-صفحه ۱۶-

 

[وانیا؛]

بی‌رحمی عمومی را
دوست ندارم.

-صفحه ۱۶-

 

[وانیا؛]

مردی که به دستپخت مادرش
اعتقادی بی‌ملاحظه دارد
قطعاً نمی‌تواند
طعم دست‌های هیچ زنی را
باور کند.

-صفحه ۱۷-

 

[وانیا؛]

به هر تقدیر از تو می‌خواهم
دوستم داشته باشی.

-صفحه ۱۷-

 

[وانیا؛]

هوا نسبتاً سرد است و دست‌هایت را می‌فشارم
هوا کاملاً سرد می‌شود.

-صفحه ۱۸-

 

[وانیا؛]

تو در جیب‌هایت فرو رفته‌ای
و پا به یک میهمانی رسمی گذاشته‌ای
می‌خواهم هردو پایم را
در این میهمانی جا بگذارم.

-صفحه ۱۸-

 

[وانیا؛]

ابدیت روبه تمام است
بگو بمیرم
می‌خواهم بمیرم.

-صفحه ۱۹-

 

[وانیا؛]

یخ بسته است هوا
واقعاً در این آسمان سبک‌سر
پرنده‌ها
کپسول‌های اکسیژن خود را
با چه انگیزه‌ای حمل می‌کنند؟

-صفحه ۱۹-

 

[وانیا؛]

روی دلم سنگینی می‌کند این‌همه وزن
ستون فقراتم را کجا فرو بریزم؟

-صفحه ۱۹-

 

[وانیا؛]

بند نمی‌آید این‌همه حرف
چرا زخم‌های دهانم را
با گوشه‌ی پیراهنت نمی‌بندی؟

-صفحه ۱۹-