مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

[eva~]

چند وقتی بود حتی دوست نداشت مردم هم با او حرف بزنند، چون فکر می‌کرد آن‌ها حواسش را پرت می‌کنند و نمی‌گذارند به سونیا فکر کند.

مردی به نام اوه – فردریک بکمن

 

[eva~]

یک جایی در زندگی هر آدمی پیش می‌آید که تصمیم می‌گیرد چطور آدمی باشد؛ آدمی‌که اجازه‌ی هر سلطه‌گری‌ای را به مردم می‌دهد یا نه!

مردی به نام اوه – فردریک بکمن

 

[eva~]

عشق اتفاق عجیبی است، تنها چیزی است که به یکباره انسان را غافلگیر می‌کند...

مردی به نام اوه – فردریک بکمن

 

[eva~]

آدم زمانی که عزیزی را از دست می‌دهد، دلش برای کوچک‌ترین و عجیب‌ترین چیزها هم تنگ می‌شود: لبخندش، حرکاتش هنگام خواب و یا حتی رنگ کردن دوباره‌ی اتاق برای او...

مردی به نام اوه – فردریک بکمن

 

[Mahta~]

محروم‌ترین آدمیان گاه به پندارهای واهی دل می‌بندند. و این دل بستن از نیاز به آرامش یعنی همان برادر درونی اصالت وجود سرچشمه می‌گیرد. از همین رو است که خداوندان نور و بت‌های گِلی وجود دارد و این همان راهی است که در چهره‌های انسان در حال جستجو نمود پیدا می‌کند.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو

 

[Mahta~]

فراموش نکنیم که کلیسا علیه ما بوده است. قلبی که فراخ باشد نسبت به تمام کلیساهای الهی یا سیاسی نافرمانی می‌کند. چرا که اینان خوشبختی، شهامت، پاداش و یا دادگری را فرعی می‌انگارند.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو

 

[Mahta~]

آغاز اندیشیدن سرآغاز تحلیل رفتن است. و جامعه امکان زیادی برای درک این آغازها ندارد.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو

 

[Mahta~]

جامعه سیاسی معاصر به دستگاهی مبدل شده است که انسان‌ها را نومید و دلسرد می‌کند و من نمی‌توانم این وضع را بپذیرم.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو

 

[Mahta~]

جسم همواره در برابر نیستی پا پس می‌کشد. ما پیش از آنکه به اندیشیدن خو کنیم به زیستن عادت می‌کنیم.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو

 

[Mahta~]

هیچ درد و رنجی نمی‌تواند علیه حیات و زندگی شهادت دهد.

اسطوره سیزیف – آلبرکامو