متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مطالب جالب مطالب جالب | دکلمه

  • نویسنده موضوع اِنزوا؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 240
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
گفتم ذبیح، این زن شعر عجیبی بود، حق بده دل ببندم. گفت بود یا هست. گفتم بود، ولی فکر کنم هست. گفت ای آدم ساده، گیر افتادی؟ گفتم نه بابا، میخوام بگم همیشه شانس نمیاری یکی رو نگاه کنی که پشیمون نشی. گفت عجیب بود یا قشنگ؟ گفتم عجیب. گفت یعنی چی؟
گفتم سیاه می‌پوشید قشنگ بود، انگار یه عزادار صبور باشه تو یه مراسم شلوغ ختم که یهو میاد یه بطری آب میده دست من میگه خیلی گریه کردی بسه. سفید می‌پوشید قشنگ بود انگار برف نو اومده‌باشه و تو مسیر قله یه پاکوب تازه پیدا کرده‌باشم که میرسه به چشم‌انداز عجیب یه شیب سفید تند که تهش آغوش مهیاست واسه مردن با نمردن.
ذبیح گفت گیر افتادی. خوبه که گیر افتادی.
گفتم رفت دیگه. بهش گفتم ببخشین لبخندت رو بردار و برو چون من از بس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
هیییییس ...
نچ ، ای باباااااا ...
میگم هیس ...
بابا دکتر یه لحظه آروم بگیر ..
هیس دکتر ، میشنوی؟؟؟
توهم صداشو میشنوی؟؟
داره میگه منو دوس داشته ، مجبور بوده بره ...
دیدی دکتر تو ، توهم زده بودی ...
هی گفتی رفته ،کنار بیا، نمیاد ...
میگم دکتر دیدی اومد ، ایناهااااش ،من دارم میبینمش ...
تو نمیبینی دکتر؟
[COLOR=rgb(61, 142...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
روح آزرده من ... باران بی امانم.... نورِ ماه ظلماتِ شب بی کسی هایم ... نیلوفر مردابم... چکاوکه نشسته بر بالاترین شاخه درخت آرزوهایم ... خوابِ خوشِ بعد دلواپسی هایم... نفس بریده ایی ، هستم در حسرت دیدار تو .. من بیقرار ترین ،هم آشیان توام ... گَردِ غمت برای من ،آرامش خیال توام .. سرمای شبت به کنار برف نشسته ی زلف پریشان توام... [COLOR=rgb(61, 142...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
عزیزِ من
عشق که به ماهگرد گرفتن و سالگرد گرفتن نیست...
گندِ عکسِ دونفــره درآوردن تویِ فضای ِمجازی هم نیست، اونم با لبخندهایِ تصنعیِ"مثلا ما خیلی خوشیم با هــم"....
عشق یعنی
تا بوقِ سگ سرِ کاره....
از خستگی توانِ راه رفتن نداره اما از خیرِ دو دقیقه دیدنِ چشمات نمیگذره....
یهـو ساعتِ یازده شب بهت پیام میده که"دختره بابات یه دقیقه بپر دمِ در که نَسَخِ چشاتم...."
جانِ جانم....
عشق پز دادن با پولِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
هیچ میدانی؟
گاهی موجودی به زندگی ات پای میگذارد به نامِ "دوست"
فرقی نمیکند قِدمت اش چقدر باشد
اشنایی اش چگونه بوده
از چه دین و مذهب و آیینی باشد.
وقتی دلت با دلش راه می آید.
همیشه یاد و عکس هایش
و خاطره هایِ بی تکرارش...
دیوارِ زندگی ات را قشنگتر از هر دوره ی دیگه یِ روزگارت میکند.
فرگل مشتاقی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,476
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
از من عبوركن
من دررنج خود
درالتهابِ زخمهايم
در مويه رقت انگيزِ خاطرات
در بازتابِ هر چيزي كه نشانى از گذشته دارد
جا مانده ام
اين فاصله ها
نه مقياسى برتفاوت ما
كه اندازه تنهايي من است
نيكى فيروزكوهی
 
امضا : اِنزوا؛

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #7
از من چه خبر؟
آن من که مدتهاست در تو گم است
آن من که نفس می کشی، هوا برش می دارد
پلک می زنی، ذوق می کند
و می خندی، عاشقت می شود!
چه خبر از من؟
آن من که از تو دل نمی کند
آن من که با دنیا می جنگد
یک تار مو از تو کم نشود!
آن من که آنقدر عاشق است،
از آغوشت بیرون نمی آید!
دوست داشتنی جانم...
اگر دیر کردم برای من شعر بخوان،
دوستش داشته باش،
ببوس و نوازشش کن،
دلخوشی من تویی!
من تو را خیلی دوست دارد
که ماند و ...
با من

حامد نیازی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Altinay*

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #8
نه، هراسی نیست.
من هزاران بار
تیرباران شده‌ام.
و هزاران بار
دل زیبای مرا از دار آویخته‌اند.
و هزاران بار
با شهیدانِ تمام تاریخ
خونِ جوشانِ مرا
به زمین ریخته‌اند.
سرگذشت دل من
زندگی نامه انسان است
که لبش دوخته‌اند
زنده‌اش سوخته‌اند و به دارش زده‌اند.
آه، ای بابک خرّم دین
تو لومومبا را می‌دیدی
و لومومبا می‌دید
مرگ خونین مرا در بولیوی.
رازِ سرسبزی حلّاج این است:
ریشه در خون شستن
باز از خون رستن.
در ویتنام، هزاران بار
زیر تیغ جلاد
زخم برداشته‌ام.
وندر آن آتش و خون
باز چون پرچم فتح
قامت افراشته‌ام.
آه، ای آزادی
دیرگاهی‌ست که از اندونزی تا شیلی
خاک این دشت جگر سوخته با خون تو می‌آمیزد.
دیرگاهی‌ست که از پیکر مجروح فلسطین شب و روز
خون فرو می‌ریزد.
و هنوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Altinay*

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #9
هر صبح
پشت پنجره‌‌ی خيالم
نور از نگاہ تو می‌تابد
در آسمان لبخندت
گنجشک‌ها می‌خوانند
و من رويای حضور تو را
در پيچ‌وتاب رقص پرده‌ها
جشن می‌گیرم
چقدر شيرين است
کہ دست در دست خيال عشق تو
روز را آغاز کنم!

سارا قبادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Altinay*

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #10
برایش نوشتم با من حرف بزن
اینکه نباشی،نبینمت،نبویمت
دوای دردهایمان نیست
گاهی این نبودن ها
خلاءهایی را در آدمی به جای می گذارد
که یک عمر تاوانش را خواهیم داد
باور کن دست خودم نیست
من به ندیدنت
نبودنت
عادت نمی کنم
برایش نوشتم
با من حرف بزن
رها کردن دست هایت کار من نیست .. .

حاتمه ابراهیم‌زاده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Altinay*

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا