فال شب یلدا

پرونده پرونده | سیلویا لایکنس

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 122
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
. ݁ ˖ the murder of sylvia likens ៸ 51.
پرونده‌ی سیلویا لایکنس، هولناک ترین جنایت مرتکب شده در ایالت ایندیانا.
ׅ ֺ
 
امضا : Amin~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
سیلویا مری لاینکس فرزند سوم یک کارگردان کارناوال به اسم لستر سیسی لایکنس و همسرش الیزابث فرانسیس بود.
سیلویا از لحاظ شخصیتی یک دختر با اعتماد به نفس بود و اطرافیانش بهت لقب “کوکی” رو داده بودن و با این که دندون جلوییش توی یه حادثه شکسته بود، همه اون و زیبا توصیف میکردن.
سیلویا ۱۶ ساله دو تا برادر به اسم “دنیل و بنی” داشته و دو تا خواهر به اسم “جنی و دیانا”.
 
امضا : Amin~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
خانواده سیلویا وضع مالی بدی داشتن، بخاطر همین سیلویا و دوتا برادرهاش دنی و بنی که دوقلو بودن، مجبور بودن اغلب اوغات رو پیش مادربزرگشون بگذرونن و همین باعث میشد همش توی جاده در رفت و آمد باشن و وضعیت تحصیلی ناپایداری داشته باشن. یک مدت جنی و سیلویا با مادرشون الیزابث زندگی میکردن اما اون زیاد پایدار نبود چون که پلیس الیزابث رو بخاطر دزدی از یک فروشگاه دستگیر میکنه. همون زمان، پدر خانواده لستر داشته توی کارناوال کار میکرده و نمیتونسته به اندازه کافی به بچه هاش برسه، و برای همین سیلویا و جنی رو میفرسته پیش یکی از دوست های خانوادگی‌شون به اسم گرترود بانیشفسکی. گرترود به اندازه خانواده خود سیلویا فقیر بود و یک خانواده با هفت تا بچه داشت، و یکی از روش های پول در آوردنش اتو کردن لباس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
در دو هفته اول حضور سیلویا و جنی همه چیز کاملا عادی به نظر میرسیده، به جز این که دختر بزرگ اون خانواده‌ پائولا، با سیلویا و جنی تا حدودی خشن و بی‌ادبانه رفتار می‌کرده، برای مثال وقتی یک‌بار پول تو جیبی‌ای که پدرش بهش میداده یک هفته دیر شد، روی سیلویا و جنی تف کرد و گفت “دو هفته الکی از شما دوتا عوضی مراقبت کردم” و بعدش سیلویا رو از بازو گرفت و به زور توی اتاق کشید و در بست، و تنها کاری که از دست جنی بر میومد این بود که به صدای جیغ زدن و گریه کردن سیلویا گوش بده.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
وقت‌هایی که پائولا وقت نداشت که جنی و سیلویا رو آزار بده، گرترود با این که زن ضعیفی بود، از پارو و کمربند شوهرش استفاده می‌کرد تا بچه هارو کتک بزنه، ولی سیلویا مخصوصا هدف جفتشون بوده و شکنجه‌های اصلی‌شون متوجه حال اون بوده؛ در حدی که گرترود به جنی پیشنهاد میده به اون و پائولا ملحق بشه و سیلویا رو آزار بده اگر می‌خواد به عاقبت اون دچار نشه، و بچه های خودش رو تشویق میکرد که اوناهم سیلویا رو اذیت کنن.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
گرترود به سیلویا تهمت دزدی می‌زنه و نوک تموم انگشتاش و میسوزونه، به حموم های خیلی داغ میبرتش تا “پاکسازیش” کنه. بچه هاش از سیلویا به عنوان تارگت توی تمرین کاراته استفاده کردن و هروقت سیگار میکشیدن، روی پوست سیلویا خاموشش میکردن؛ همچنین یک بار از پنجره پرتش کردن پایین و بعدش کشیدنش توی خونه و روی کل زخمایی که روی بدنش به وجود اومده بود نمک ریختن، یا پسر ۱۲ ساله خانواده جان جونیور یک بار پائولا رو مجبور می‌کنه پوشک کثیف خواهر کوچیکش و لیس بزنه.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
یک روز پائولا (که خودش باردار بود) سیلویا رو به بچه دار بودن متهم کرد و درحالی که گرترود داشت درمورد شرارت سخنرانی میکرد پائولا محکم و پشت سرهم به ***؟ سیلویا لگد میزد.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
سیلویا انقدر مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار گرفته بوده کاملا ضعیف شده بوده، در حدی که نمی‌تونسته تنهایی بره دستشویی، و به همین دلیل یک بار روی تخت ادرار می‌کنه. گرترود وقتی این صحنه رو می‌بینه تصمیم میگیره که سیلویا مناسب زندگی کردن با خانوادش نیست و بدون دسترسی به حمام، توالت، غذا، لباس و هیچ چیزی توی انباری خونه حبس میشه.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
توی این زمان، دایانا، خواهر بزرگتر سیلویا، به خونه گرترود میره تا به خواهراش سر بزنه ولی گرترود بهش اجازه ورود نمیده. گرترود همچنین با یکی از همسایه هاشون به اسم آنا حرف می‌زنه و میگه “سیلویا گفته مادرش یه بدکارس”، و آنا رو دعوت می‌کنه به انباری خونش تا هرکاری که دلش می‌خواد با سیلویا بکنه و آنا به محض وارد انباری شدن سیلویا رو میندازه روی زمین و شروع میکنه به سر، صورت و شکمش لگد زدن. توی همون زمان گرترود شروع می‌کنه به همه میگه سیلویا گفته یه بدکارس، و با پسر همسایشون ریکی هابز و دختر ۱۱ سالش ماری با سوزن داغ شده روی شکم سیلویا جمله‌ی “من یک بدکاره هستم و بهش افتخار می‌کنم” رو حک می‌کنن.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
خیلی از همسایه‌ها هم این صحنه هارو میدیدن و با این که مشارکتی نمیکردن، اما اعتراضی هم نمیکردن و بعد ها میگن این بخاطر این بوده که از گرترود میترسیدن.
سیلویا یک بار به جنی میگه : “می‌تونم حس کنم که دارم میمیرم”. قبل از این که این حرف تلخ سیلویا به واقعیت بپیونده، برای بار آخر تلاش خودش رو برای فرار می‌کنه و می‌تونه قبل از این که کسی بگیرتش از در خونه بیرون بره، اما بدنش اونقدر ضعیف بوده که توانایی سریع دور شدن از اون محله رو نداشته و پسری که تو همسایگی اونا زندگی می‌کرده سیلویا رو می‌بینه و انقدر با میله پرده کتکش می‌زنه تا بیهوش بشه. سیلویا دیگه اونقدر ضعیف بوده که دیگه نمی‌تونسته بدنش رو حرکت بده، یا درست حرف بزنه و کلمه بسازه.
 
امضا : Amin~
عقب
بالا