- ارسالیها
- 13,886
- پسندها
- 49,649
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 161
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۵، سیلویا بر اثر خونریزی مغزی، شوک و سوتغذیه از دنیا رفت.
وقتی پلیس میرن خونهی گرترود رو بگردن، گرترود بهشون میگه : سیلویا با یه گروه پسر رفت توی جنگل، اوناهم تا سر حد مرگ کتکش زدن و روی بدنش حک کردن “من یک بدکاره هستم و بهش افتخار میکنم”. هرچند وقتی که یک لحظه حواسش از جنی پرت شد، جنی سمت یه افسر پلیس میره و آروم زمزمه میکنه : “من و از اینجا ببر بیرون، میخوام همه چیز و بهت بگم.”
وقتی پلیس میرن خونهی گرترود رو بگردن، گرترود بهشون میگه : سیلویا با یه گروه پسر رفت توی جنگل، اوناهم تا سر حد مرگ کتکش زدن و روی بدنش حک کردن “من یک بدکاره هستم و بهش افتخار میکنم”. هرچند وقتی که یک لحظه حواسش از جنی پرت شد، جنی سمت یه افسر پلیس میره و آروم زمزمه میکنه : “من و از اینجا ببر بیرون، میخوام همه چیز و بهت بگم.”