بیگانه پس از برخورد با قهرمان ما شروع به توضیح دادن گذشتهاش و قدرتهایش میکند و یک ساعت به کُریخوانی ادامه میدهد. او از این میگوید که اسمش مرد واکسینی است.
که از آلودگیهایی که انسانها ایجاد کردهاند خلق شده و آمده تا انسانها را نابود کند. که انسانها چیزی جز انگل و باکتری نیستند و از عصبانیت شروع به بزرگشدن و بزرگشدن میکند.
دندانهای بلندی از فکهایش بیرون میزند، چشمانش قرمز میشود و صدایش کلفت میشود و روی قهرمان کچل ما سایه میاندازد و در همین حین از قهرمان ما میپرسد که چطور جرات کردی من را به مبارزه بطلبی؟ اما قبل از اینکه جملهاش به پایان برسد،
قهرمان کچل ما دستش را مشت میکند، چند سانتیمتر عقب میبرد و توی گوش بیگانهی وراج داستان پایین میآورد. بدن بیگانه به تکههای ریزی منفجر شده و پخش میشود.
ناگهان اسم سریال جدی جدی به حقیقت تبدیل میشود: قهرمان «وان پانچ من» با یک مشت میتواند تمام دشمنانش را شکست دهد. بله فقط یک مشت! قهرمان کمحرف و سادهی داستان که سایتاما نام دارد قادر به کلهپا کردن هیولاهایی بزرگتر از گودزیلا با یک مشت است.
این همان چیزی است که تمام انتظارات ما از زیرژانر ابرقهرمانی را از همان دقایق اولیهی سریال درهم میشکند. شکستن انتظارات و کلیشهها فقط به قدرت منحصربهفرد و فرا-فرا-بشری سایتاما خلاصه نمیشود،
بلکه در ظاهرا او هم پیداست. اگر قرار بود ظاهر سایتاما را حدس بزنیم، حتما مردی در مایههای رابرت داونی جونیور، هنری کاویل یا هر بازیگر خوشسیمای دیگر را به یاد میآوردیم.
یا حالا که داریم دربارهی قهرمان یک انیمه حرف میزنیم، ممکن بود آن کاراکترهای خوشاندامی که از موهای ژولیده اما مرتبِ رنگی بهره میبرند را به خاطر میآوردیم. اما سایتاما به هیچکدام از اینها شبیه نیست.
سایتاما در تضاد با دیگر ابرقهرمانان هالیوودی و انیمهای قرار میگیرد. اینجا با کاراکتر کچلی با چشمهای گردی طرفیم که همیشه متعجب است و اصلا اُبهت و کاریزمای اولیهی یک ابرقهرمان کلاسیک را ندارد.