طنز طنز | لطیفه های سر صبحی

[سارابـهار❁]

چجوریه یه سریا توی باشگاه عکس میذارن هم آرایش‌شون سر جاشه، هم خوشگلن؟!
پس من چرا بعد تمرین شبیه موشی‌ام که تازه از فاضلاب دراومده)(:

 

[سارابـهار❁]

کش ماسکمو انداختم پشت گوشم
کش چادرمم گذاشتم پشت گوشم
گوشواره هامم به گوشم بود
هندزفری گوشیم هم تو گوشم بود
داشتم عینک دودیمم میزدم برم بیرون
گوشم برگشت گفت:
- میخوای کیفتم بده من بیارم/:

 

[سارابـهار❁]

زن به شوهرش میگه:
- دیشب خواب دیدم برام یه انگشتر الماس خریدی، به نظرت تعبیرش چیه؟!
شوهرش میگه:
- تا شب تولدت صبر کن، معلوم میشه.
زن شب تولدش با کلی ذوق و شوق کادوشو باز می‌کنه می‌بینه توش یه کتابِ «تعبیر خوابه»/:

 

[سارابـهار❁]

دوستم تماس گرفت گفت:
- میام پیشت، ناهار چی دارین؟
ﮔﻔﺘﻢ:
- ﺧﻮﺭاﻙ ﺑﺮﻩ، دﻭﺳﺖ ﺩاﺭی؟!
ﺑﺎ خوشحالی ﮔﻔت:
- ﺁﺭﻩ!
موقع ناهار اومد ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ.
کلی ﻋﻠﻒ ﮔﺬاﺷﺘﻢ ﺟﻠﻮﺵ((:
الآن بلاکم کرده!
ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻴﺪ ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺭاﻙ ﺑﺮﻩ ﻋﻠﻒ ﻧﻴﺴﺖ؟/:

 

[سارابـهار❁]

استاد درس فارسی می داد.
شاگردی دست بلند کرد و گفت: استاد دو تا سوال دارم. چرا کلمه خمسه(پنج) از چهارحرف تشکیل شده، ولی کلمه اربعه(چهار) از پنج حرف؟ و چرا کلمه «با هم» از هم جداست، ولی کلمه «جدا» با هم هست؟!
استاد گریه‌اش گرفت و تدریس را رها کرد و مغازه فلافلی باز کرد.
شاگرد رفت سراغ مغازه استاد و پرسید: استاد میگم مفرد کلمه فلافل چی میشه؟
استاد دیوانه شد و برایش نوبت بستری شدن در آسایشگاه روانی گرفتند!
الآن شاگرد سه روزه که دنبال استاد می‌گرده که بپرسه: آیا روان همان روح‌ است؟ اگر هست، پس چرا به دیوانه میگن «روانی» و نمیگن «روحانی»؟

 

[سارابـهار❁]

به خواهرزادم گفتم: خاله‌رو دوس داري؟
گفت: نه!
خواهرم واسه اینکه من ناراحت نشم
گفت: فقط کلمه نه رو بلده
رو کردم به خواهرزادم
گفتم: مطمعن باشم که دوسم نداري؟
گفت: آره)):

 

[سارابـهار❁]

دیشب کله‌پاچه بار گذاشتم از ترس اینکه نسوزه انقدر زیرشو کم کردم که صبح در قابلمه رو برداشتم گوسفنده گفت: داش درو بزار سوز میاد/: