ارواح سرگردان:
شک برانگیز است. از همه جا بوی خون به مشام میرسد.
با هر قدم، رد سرخی بر زمین باقی میماند.
انگار که این جا مکان وقوع قتلی بوده؛ اما پس مقتول کجاست؟
تنها یک کالبد در این اتاق حضور دارد. شاید همهی این ها کابوس است.
به خود میآیم؛ قدم بعدی را بر میدارم؛ اما آن کالبد هم، همزمان همین عمل را انجام میدهد.
مغز تازه به کار میافتد؛ کالبد، منم؛ پس منشا این همه خون کجاست؟ امکان ندارد کسی با این حجم از دست دادن خون زنده بماند. ترس به جانم رخنه میکند. سعی میکنم برای آرام شدن نفس عمیقی بکشم که همین ترس بعدی را به جانم میاندازد؛ من نفس نمیکشم.
تکرار میکنم: تمام این ها کابوس است.
چندین صدا از درون دیوارهای آغشته به خون به گوش میرسد:
- واقعیت است.
و سپس صدای قهقهه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.