متفرقه متفرقه | مخوفترین جملات از جنایتکارترین انسان‌های تاریخ

  • نویسنده موضوع (Luna)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 243
  • کاربران تگ شده هیچ

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
برای آن دسته از کسانی که به نیمه تاریک طبیعت انسانی علاقه دارند، قاتلان سریالی یا کسانی که قربانیان متعددی دارند جذابیت غیرقابل درکی را دارا هستند. قاتلان سریالی افرادی به ظاهر عادی هستند که توانایی کارهایی شیطانی تر از حد تصور دارند، مردان و زنانی که تنها و تنها برای خود و هنگام دستگیری اظهار دلسوزی می کنند.
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
1-12.jpg

کارل پانزرام

«به نظر من تنها راه اصلاح مردم کشتن آن هاست».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
2-11.jpg

جین توپان

«رویای من این است که بیش از هر مرد و زن دیگری که تاکنون روی زمین زندگی کرده، انسان ها را بکشم، انسان های درمانده را».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
3-6.jpg

آلبرت فیش

«همیشه به باعث درد کشیدن دیگران شدن یا اینکه دیگران مرا دچار درد کنند علاقه داشتم. همیشه از چیزهایی دردناک لذت می بردم. میل به زجر دادن دیگران ، این بالاترین چیز است».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
4-5.jpg

آرتور شاکراس

«من پای راست جنازه آن زن را بریدم، از زانو تا لگن، چربی اش را جدا کردم و شروع به خوردن آن کردم در حالی که او به دختر دیگر خیره شده بود. وقتی آن را گاز می زدم او همانجا شروع به ادرار کرد».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
5-6.jpg

آیلین وورنوس

برای من، دنیا چیزی جز یک مکان شیطانی نیست و شیطان درون خودم نیز تنها به خاطر سرنوشت کارهایی که انجام می دادم ظاهر شد».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
6-4.jpg

دنیس ریدر

«وقتی این هیولا وارد مغزم می شد، خودم متوجه نمی شدم، اما او می آمد که اینجا بماند. چگونه یک نفر می تواند خود را درمان کند؟ من نمی توانستم مانعش شوم، هیولا به کار خودش ادامه می داد و به من نیز مانند جامعه آسیب می رساند. شاید شما بتوانید جلوی او را بگیرید. من نمی توانم».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
8-4.jpg

دیوید آلن گور

:«ناگهان فهمیدم کاری کرده ام که مرا از نژاد بشریت جدا کرده است و آن چیزی بود که نمی شد جبرانش کرد. فهمیدم که از آن لحظه به بعد دیگر نمی توانستم مانند افراد معمولی باشم. شاید برای ۲۰ دقیقه در آن حالت باقی می ماندم. هیچ وقت مانند آن لحظه احساس خالی بودن و پوچی نکرده بودم و هیچگاه آن احساس را فراموش نخواهم کرد. مانند این بود که انگار وارد قلمرویی شده بود که نمی توانستم از آنجا بازگردم».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
9-4.jpg

چارلز مانسون

«من کسی را نکشته ام. دستور کشتن کسی را نیز نداده ام. این بچه ها که با چاقوهایشان نزد شما آمدند، بچه های شما هستند. شما آن ها را برای کشتن آموزش دادید، نه من».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

مدیر آزمایشی نقد
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
14,038
امتیازها
40,673
مدال‌ها
23
سطح
21
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
10-4.jpg

دیوید برکوویتز

«در راه خانه و بعد از قتل ها داشتم برای خودم آواز می خواندم. میل به کشتن یک زن چنان بار سنگین در حال انفجاری در ذهنم ایجاد کرده بود که وقتی ماشه را کشیدم، تمام آن فشارها، تمام آن تنش ها، تمام آن تنفر به سرعت محو شد، از هم پاشید اما برای یک مدت خیلی کوتاه».
 
امضا : (Luna)
عقب
بالا