شب نشینی شب‌نشینی با نویسنده‌ی انجمن محمدجواد وفایی | ویژه برنامه نوروزی انجمن یک‌ رمان

  • نویسنده موضوع Armita.sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 150
  • کاربران تگ شده هیچ

Armita.sh

سرپرست کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
3/6/22
ارسالی‌ها
2,547
پسندها
21,196
امتیازها
48,373
مدال‌ها
44
سطح
32
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
66D19293-7B33-4E84-AD7B-E29F81F51576.jpeg
صدای باز شدن در کهنه و زنگ‌زده‌ی مدرسه باعث شد تا پرنده‌ها از روی سیم‌های برق بپرند و به پرواز در آیند. انگار بعد از گذشت این همه سال دیدن چهره‌ی یک انسان برایشان تازگی و همین‌طور کمی وحشت داشت. غروب آفتاب آسمان را خونین کرده و ابرها هم مانند لخته‌های خونی بزرگ به این طرف و آن طرف می‌رفتند. بوی چوب سوخته و جسد مرده‌ی یک سگ در هوا پیچیده بود.
کسی که در مدرسه را بعد از سال‌ها گشوده با پارچه‌ای که دور دهانش بسته بود وارد حیاط مدرسه شد. به ساختمان آن‌جا با شیشه‌های شکسته‌ و خزه‌هایی که بینابین آجرها و همین‌طور روی سقف روییده بود خیره شد. قسمتی از آجرهای در ورودی بر اثر انفجار سوخته و به رنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Armita.sh

سرپرست کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
3/6/22
ارسالی‌ها
2,547
پسندها
21,196
امتیازها
48,373
مدال‌ها
44
سطح
32
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
1- روزهایی که کتاب یا کارتان چاپ شد، جشن امضا داشتید. چه لحظات بامزه یا عجیب و غریبی در جشن امضای کتابتان اتفاق افتاد؟
نداشتم یه همچین جشنی

2- وقتی خانواده و دوستانتان فهمیدند که کارتان چاپ شده یا موفق شدید، واکنششان چه بود؟
گفتن آفرین

3- تا به حال مخاطب عجیب غریب داشته‌اید؟
آره، یکی بود هی زنگ میزد میگفت چرا اینو کشتی

4- تا به حال شده یک پایان توپ برای داستانتان در نظر بگیرید؛ ولی وقتی آن را نگارش کردید متوجه شوید که اصلاً به کاراکترها نمی‌آید و کل قصه را جور دیگری تمام کنید؟ طوری که انگار کاراکترها تهدیدتان کنند که «اگر اینجور تمام کنی، دیگر در کتاب بعدی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا