یادم نمیاد اسماشونو:/
از یکی از رمان ها فقط یه تیکه کوچیک تو ذهنمه، دوتا پسر بودن که نمیدونم توی بازار بود، کجا بود با یه پیرزن دست فروش اشنا میشن و اون پیرزن داستان زندگیشو براشون میگه، اشکمو در اورد-_-
یکی دیگه هم یه پسر پولدار بود و یه فقیر، فقیره تو انباری زندگی میکرد=) تلوزیون نداشت دختره واسش خرید ولی اون قبولش نکرد؛/ فقط این قسمت و یک قسمتای کوچیکی دیگه ازش یادمه:| عاشق این یکیم، دوس دارم دوباره بخونمش ولی حتی اسم رمانو هم یادم نیست:(