اسم بازی

Fatemeh.M

نویسنده انجمن

سطح

25

5/10/18

#41

mahdieh83 گفت
مرسانا

امیر

امضا : Fatemeh.M

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

سطح

0

5/10/18

#42

fatemeh.ma_ گفت
الاله

هیوا

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

N.S

نو ورود

سطح

0

5/10/18

نویسنده موضوع
#43

mahdieh83 گفت
هیوا

اهو

Fatemeh.M

نویسنده انجمن

سطح

25

5/10/18

#44

mahdieh83 گفت
هیوا

اذر

امضا : Fatemeh.M

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

سطح

0

5/10/18

#45

fatemeh.ma_ گفت
اذر

رها

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

N.S

نو ورود

سطح

0

5/10/18

نویسنده موضوع
#46

mahdieh83 گفت
رها

اردران

I.YãSi

کاربر فعال

سطح

8

5/10/18

#47

nazanin.mtr79 گفت
اردران

نسترن

امضا : I.YãSi

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

سطح

0

5/10/18

#48

nazanin.mtr79 گفت
اردران

نازی

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

سطح

0

5/10/18

#49

I.yasi گفت
نسترن

نازنین

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

Fatemeh.M

نویسنده انجمن

سطح

25

5/10/18

#50

I.yasi گفت
نسترن

نلسون

گزینه‌های بیشتر

Fatemeh.M

امضا : Fatemeh.M

mahdieh83

امضا : mahdieh83

N.S

Fatemeh.M

امضا : Fatemeh.M

mahdieh83

امضا : mahdieh83

N.S

I.YãSi

امضا : I.YãSi

mahdieh83

امضا : mahdieh83

mahdieh83

امضا : mahdieh83

Fatemeh.M

امضا : Fatemeh.M

موضوعات مشابه