من خودم به شخصه عاشق دل خستۀ مدرسم...
و حتی هدفم معلم شدنه!
رفقای باحال...
دبیر های جور وا جور...
حتی امتحانا...
هیچوقت دوست ندارم برسم به سالی که بهم بگن کنکوری!
چون این یعنی پایان دانش آموز بودن...
لذت می برم وقتی میتونم به سوال های بچه ها جواب بدم...
وقتی که بهم احترام میذارن و می گم ساکت ساکت میشن...
حتی وقتی که می تونم بهشون تقلب برسونم...
رفقایی که هرکدوم از یک کلاس در میان تا دور هم جمع بشیم...
حتی اون مراسم صبحگاهی روی اعصاب...
چطور دلتون میاد بگید مدرسه بده و ازش فراری میشید...؟
ما ها همین جا اجتماعی میشیم، رسم زندگی یاد می گیریم، دوست پیدا می کنیم...
حتی اینجاهاست که با هم فیلم و فلش جا به جا می کنیم...
قربون هر چی مدرسۀ درب داغون و دارای آثار گذشتگان...
آزمایشگاه ناقص...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.