متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه اشعــار دِلبــَرانــِه

  • نویسنده موضوع * DoHaBr *
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 1,311
  • کاربران تگ شده هیچ

احســاساتت در چـه‍ سطحـی قرار داره‍ *-*

  • 0 :|

    رای 1 10.0%
  • 25 :|

    رای 0 0.0%
  • 50 :/

    رای 1 10.0%
  • 75 :)

    رای 4 40.0%
  • 100 :)

    رای 4 40.0%
  • غــیره‍ ... :)))

    رای 2 20.0%

  • مجموع رای دهندگان
    10
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #11
یــار
هــی یــار، یـــار!
این جا اگرچه گاه،
گل به زمستانِ خسته … خــار می‌شود
این جا اگرچه روز
گاه چون شب تار می‌شود،
اما بهــار میشود،
مــن دیده ام که می گویم!
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #12
اعتبار تو به حضورت نیست،
دور هم که باشی
باز دوست داشتنی ترین هستی…
آیا بهشـــــــتی
که میگویــند..
جایی بهتر از آغـــــــوشـ توستـــــ؟
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #13
الهی ...
دلی ده ...
که در راه تو ...
جان بازیم ...
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #14
بوسیدمش!
دیگر هراس نداشتم جهان پایان یابد ...
من از جهان سهمم را گرفته بودم...!
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #15
با تو یـــ ـ ـــآد هیچکس نبود رهـــآ *-*
ای خداونــد بلند مرتبه‍
مرآ در این گیتـی به دندان بگـیر
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #16

ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آبر ما ز چشم می‌پرستت م**س.ت و چشمت م**س.ت خواب
گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سوادر روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب
در بهشت ار زانکه برقع برنیندازی ز رخ ر روضة رضوان جهنم باشد و راحت عذاب
وقت رفتن گر روم با آتش عشقت به خاکر روز محشر در برم بینی دل خونین کباب
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زرردر گمان افتم که خورشیدست یا جام ش*ر..اب
هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی؟ر هر زمان از درگه خویشم برانی از چه باب؟
گر دلی داری، دل از رندان بیدل برمگیرر ور سری داری، سر از مستان بیخود برمتاب
از تو «خواجو» غایبست، اما تو با او در حضورر عالمی در حسرت آبی و عالم
غرق آب.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #17
یاد داری كه ز من خنده كنان پرسیدی

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟

چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گوید

اشگ شوقی كه فرو خفته به چشمان نیاز

چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر؟
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #18
سینه ای سوخته در حسرت یك عشق محال

نگهی گمشده در پرده رؤیائی دور

پیكری ملتهب از خواهش سوزان وصال

چه ره آورد سفر دارم ... ای مایه عمر؟

دیدگانش همه از شوق درون پر آشوب
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #19
لب گرمی كه بر آن خفته به امید و نیاز

بوسه ای داغتر از بوسه خورشید جنوب

ای بسا در پی آن هدیه كه زیبنده توست

در دل كوچه و بازار شدم سرگردان

عاقبت رفتم و گفتم كه ترا هدیه كنم
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #20
پیكری را كه در آن شعله كشد شوق نهان

چو در آئینه نگه كردم، دیدم افسوس

جلوه روی مرا هجر تو كاهش بخشید

دست بر دامن خورشید زدم تا بر من

عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید

حالیا ... این منم این آتش جانسوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا