نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

خــآطره ی بد یآ شیطنتتون رو از مدرسهـ بگیـــد *-*

  • نویسنده موضوع * DoHaBr *
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 656
  • برچسب‌ها
    #مدرسه
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
از خودم شروع میکنم
امروز یکی از سوال امتحآن ریآضـی رو درست نوشتم بعد خط زدم
و دوستم تو یه برگه برام نوشت که غلط نوشتم منم برآش نوشتم مرسی گوگول
زنگ بعد این معلم کآر و فنآوری خیلی ... الله اکبر از زیر میز بردآشت
خوند حآلآ نمیدونم چیکآر میکنه :crying::crying::crying:
 

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,591
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #2
کلاس هفتم گوشی بردم مدرسه داشتیم عکس میگرفتیم فراش مدرسه اومد و گوشیو دید سریع گرفتش هیچی دیه مجبور شدم کل سالن بالارو طی بکشم و سطل اشغالارو خالی کنم تا گوشیمو پس بده (عوضی کار خودش رو انداخت گردن من بی نوا)
 
امضا : .Asal.r

sahel_sorkh

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,163
پسندها
5,655
امتیازها
25,673
مدال‌ها
16
  • #3
پارسال زیر معلم تفکرمون سوزن گذاشتم بعد معلمه که نشست نابود شد و گفت کار کی بوده هر کاری کرد بچه ها چیزی نگفتن بعد اخر گفت اگه نگین کار کی بوده مستمر همتون صفر میشه یکی از بچه های خرخون و نفهم کلاسمون گفت کار من بود معلمه هم مستمرمو داد 17
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #4
کلاس هفتم گوشی بردم مدرسه داشتیم عکس میگرفتیم فراش مدرسه اومد و گوشیو دید سریع گرفتش هیچی دیه مجبور شدم کل سالن بالارو طی بکشم و سطل اشغالارو خالی کنم تا گوشیمو پس بده (عوضی کار خودش رو انداخت گردن من بی نوا)
پارسال زیر معلم تفکرمون سوزن گذاشتم بعد معلمه که نشست نابود شد و گفت کار کی بوده هر کاری کرد بچه ها چیزی نگفتن بعد اخر گفت اگه نگین کار کی بوده مستمر همتون صفر میشه یکی از بچه های خرخون و نفهم کلاسمون گفت کار من بود معلمه هم مستمرمو داد 17
خخخخخخ
 

Sam in

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
259
پسندها
5,068
امتیازها
21,773
  • #5
پارسال از حرص معلم زنگ که خورد منم بلند شدم در کلاس رو جوری کوبیدم تا ببندمش که اندازه دو تا کف دستم کچ بالای دیوار ریخت
خلاصه اقا از بخت بد منم دفتر دقیق کنار کلاس ما بود منم که هنوز جریان گچ ریخته شده رو نفهمیده بودم یه سه چهار بار دیگه هم کوبیدم که کلا گچ بالای در کلاسمون اوار شد رو زمین جلوی در
خلاصه مدیر و ناظم با هم اومدن منو بردن دفتر هر چقدر. میگفتن شماره اولیات رو بده منم یه شماره الکی میساختم واسه خودم میگفتم اونا هم یا اشغال بود یا خاموش بود
دیگه خلاصه هر کارای کردن من یه راه حلی داشتم براش دیگه اخرش گفتن فردا میروی به بابات میگی گچ بیاره خودش دیوار رو درست کنه منم گفتم باشه رفتم خونمون زنگ خورد
رفتم پیش بابام گفتم الان جریان رو بفهمه یه کتک مفصل خوردم که در کمال تعجب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #6
پارسال از حرص معلم زنگ که خورد منم بلند شدم در کلاس رو جوری کوبیدم تا ببندمش که اندازه دو تا کف دستم کچ بالای دیوار ریخت
خلاصه اقا از بخت بد منم دفتر دقیق کنار کلاس ما بود منم که هنوز جریان گچ ریخته شده رو نفهمیده بودم یه سه چهار بار دیگه هم کوبیدم که کلا گچ بالای در کلاسمون اوار شد رو زمین جلوی در
خلاصه مدیر و ناظم با هم اومدن منو بردن دفتر هر چقدر. میگفتن شماره اولیات رو بده منم یه شماره الکی میساختم واسه خودم میگفتم اونا هم یا اشغال بود یا خاموش بود
دیگه خلاصه هر کارای کردن من یه راه حلی داشتم براش دیگه اخرش گفتن فردا میروی به بابات میگی گچ بیاره خودش دیوار رو درست کنه منم گفتم باشه رفتم خونمون زنگ خورد
رفتم پیش بابام گفتم الان جریان رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ʂɧιʋɑ_βʈʂ

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
43
پسندها
927
امتیازها
6,713
مدال‌ها
1
  • #7
خخخ چ خاطره هایی..
والا من که هیچ خاطره ای ندارم من همیشه تو مدرسه بچه مثبت بودم خیلی هم آروم بودم اما تو خونه فاجعم:|
 

* DoHaBr *

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
822
پسندها
9,935
امتیازها
30,873
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #8
خخخ چ خاطره هایی..
والا من که هیچ خاطره ای ندارم من همیشه تو مدرسه بچه مثبت بودم خیلی هم آروم بودم اما تو خونه فاجعم:|
ببخشیدآ میپرسم ولیـ دختری‍ ؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Sam in

ʂɧιʋɑ_βʈʂ

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
43
پسندها
927
امتیازها
6,713
مدال‌ها
1
  • #9
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Sam in

iTs_MãeDe

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,178
پسندها
22,546
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #10
کلاس اول که بودم مامانم برام یه کفش از دبی آورده بود خیلی ناناس بود :((
بعد گشادم بود منتهی چون خیلی ذوق داشتم؛ پام کردم رفتم مدرسه..
بعد عادت داشتم یکم از نیمکت پام بیرون باشه و پامو تکون بدم...
این کفشه هم از پام دراومد شوت شد رو میز معلممون :|
اونم عصبی شد کفشمو از این گیره ها هست برا نگاره های کلاس اولیاست شبیه گیره رخته! از اونا آویزون کرد تو کلاس عرر تا آخر زنگم نداد
 
امضا : iTs_MãeDe
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا