سال چهارمم معلممون اندازه نخل دراز بود
ساعت فارسی یکی از پسرا سکسکش گرفت
یکی دیگه از پسرای شیطون پاشد رفت کوبید پشت کمد بی نوا
وقتی دید سکسکش بند نمیاد که هیچ بد تر شده سری تکون داد و خواست برگرده بشینه سر جاش که معلم تو یه سانتیش وایساد
یه کم کلشو گرفت هوا بعد خواست زرنگی کنه از زیر پای معلم فرار کنه:drooling:
این بیچاره اومد در ره که معلم پاهاشو جمع کرد اون بد بخت به حالت تعظیم بین پاهای معلم گیر کرده بود
حالا نخند کی بخند
کلاس رفت رو هوا