رماتیک ترین لحظه زندگیتون کی بوده ؟؟؟.......

  • نویسنده موضوع Ashk
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 701
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • #11
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ashk

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
رمانتیک ترین صحنه ی زندگیم این بود:
آقا من یه پسرخاله دارم اسمش علیرضا ست..این پسرخاله ی من داداش رضاییم هم هست
یه بار اومده بود دمِ مدرسه دنبالِ من[دقیقا هفته ی پیش]بچه ها مسخره بازی در میاوردن این پسر خوشکله کیه و اینا
منم رگ خواهرانم بالا زد گفتم بهش توهین کردین با من طرفین
اونام افتادن دنبالم حالا من بدو اونا بدو
آخرش خوردم به یکی
اونم بغلم کرد
که بچها هنگ کردن بعدم شروع کردن به دست زدن که مبارکه و فلان و چرا به ما نگفتی و اینا
برگشتم دیدم علیرضاست
حالا عرضم به خدمتتون که من و علی هنگ کرده به هم نگاه میکردیم
اونا همینجوری داد و فریاد میکردن که معاونِ مدرسه سر رسید
صدای اینا رو شنید اومد گفت چخبره
یکی از رفیقای اسکلم اومد گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ashk

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • #13
من بودم میرفتم اون دختررو میزم خخخخخخ
آقا من هر جوری که بگی این و زدم
داشت التماس میکرد جانِ مادرت ول کن غلط کردم
اعصابم داغون شد ینیا!
 
امضا : Maede Shams

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
رمانتیک ترین لحظه زندگیه من درست زمانی افتاد که انقدر این ملیکا مریم ملقب به زغال و اتنا کله خرو یه دل سیر کتک زدم ناگفته نمونن تا یه هفته پا چشمم کبود بود
 
امضا : Ashk

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
امضا : Ashk

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
یه بار با ژینا رفتیم بازار یه معلم داشتیم خیلی دوست داشتم بغلش کنم اسمس خانوم هلشی بود تو بازار دیدمش بعد محکم بغلش کردم انقدر حال داد
 
امضا : Ashk

niloo_gh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/10/18
ارسالی‌ها
13
پسندها
531
امتیازها
4,013
سطح
0
 
  • #17
امضا : niloo_gh

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
نه یه بارم گوشیم هنگ کرد محکم پرش کردم خورد تو سر ژینا شکست گوشیم شکست خیلی حال داد اون لحظه
 
امضا : Ashk

Ashk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/9/18
ارسالی‌ها
23
پسندها
2,320
امتیازها
13,073
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
امضا : Ashk

Deli_D

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2/3/18
ارسالی‌ها
694
پسندها
19,336
امتیازها
46,373
مدال‌ها
20
سطح
24
 
  • #20
سآل دوم دبیرستان‌بودیم دوستم گفت بریم دآدآشم اومده دنبآلمون ما سه دوست بس صمیمی بودیم (فآطمه.دلی.الهام)
سوآر ماشین دآدآش الهام شدیم با الهام نقشه کشیده بودیم فآطمه و رضآ‌ با هم‌آشنا بشن‌و...
هی میخواستیم این دوتآ رو به حرف بکشیم رضا جدآ خجآلت میکشید فآطمه جدا ...
الهآم هی سیستم پخش رو روشن میکرد رضا بد بد نگآه میکرد باز الهآم‌خآموش میکرد یه چند دقیقه بعد بآز کولر رو روشن‌میکرد باز رضآ بد بد نگآه‌میکرد بآز خاموش میکرد یه چند لحظه بعد از اینی که با ما حرف زد برگشت‌جلو دوباره‌سیستم‌پخش رو روشن کرد که رضا دوبآره خآموش کرد
خلاصه فآطمه پایین شد حرکت‌کردیم از کوچه که رد شدیم رضآ گفت آخه‌خر الآغ چرا نمیفهمی ماشین‌بنزین نداره هی سیستم‌ ویآ کولر رو خآموش روشن‌میکنی اگر ماشین‌ بنزین‌تمام‌میکرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا