از این ناراحت نیستم که اونی که باید میشد, نشد...
از این ناراحتم چرا با این که میدونستم اشتباهه, با سماجت تمام ادامه دادم... از اینکه واستادم تا به بدترین شکل ممکن ببازم..
یه زن میتونه یک فاحش*ه باشه...
یه زن میتونه یک فرشته باشه...
یه زن میتونه در روز با چند نفر باشه...
یه زن میتونه یک عمر فقط با ی نفر باشه...
یه زن میتونه هفت خط باشه...
یه زن میتونه خط ممتد یک زندگی زیبا باشه...
یک زن هرچیزی میتونه باشه و این بستگی به مردی داره که تو زندگیش بوده یا هست..!
تا زنده ای
در برابر کسی که به خودت
علاقمندش کردی
مسئولی
مسئولی در برابر اشک هایش
در برابر غم هایش
در برابر تنهاییش
و اگر
روزی فراموش کردی
بدان دنیا به یادت خواهد آورد
بارون شیشهی ماشینو خیس کرده بود .. داشت رانَندگی میکرد ،
هُمایون هی میخوند ..
«اَبر میبارَد و من میشوم از یار جُدا ..»
داشتَم نگاهش میکردم ..
از اون مُدل نگاها که همیشه فقط دربارهی اون اتّفاق میوفتاد ..
از تهِ دلم چشمَم بهش بود ..
اونقدری که نگاهَمو حِس کرد ..
غمِشو دَرک کرد ..
سنگینیشو فَهمید ..
هیچی نگفت ..
زَد بغل ..
برگشت سمتِ من ..
اونم نگاهم کرد ..
از اون مُدل نگاها که دِلمو قُرص میکـرد ..
همینطوری که نگاهم میکرد ،
گفت: چی میگه این همایون ..؟
هِی یار جُدا، یار جُدا ..!
کُجا جُدا ..؟!
اینا رو گُفت ،
وَلی عَوض نکرد ..
هُمایون خوند و اون نگاهم کرد ..
گُفتم: من قُفلی زدم ،تو چرا نگاه میکنی؟
گُفت: نه بابا..؟!تو ببینی و من نگاه نکنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.