دیدن که فقط یکبار دیدم حسی جز ترس و کنجماوی به همراه نداشت.
درحال دید زدن من که جن منو دید بزنه خدایی خیلی دیدم خخخ خونه مامانم و مامان بزرگم خیلی داره!
هروقت میرم دلم نمیخواد برم دسشویی چون دسشوییشون تو حیاطه و اونا هم تو حیاط تشریف داون.
چندباری سنگ و فاشق به سمتم و مامانم پرتاب کردن که ما دوتا هم الفرارررر.
میموندیم حتما کشته میشدیم :/ والا خیلی دلشون میخواست بیان داخل خونه مامان راهشون نمیداد یجورایی دعا از یگی گرفته بود و به دیوارای خونه زده بود.