#اين صبح ، اين نسيم
اين سفرهي مهيا شدهي سبز
اين من و اين تو ، همه شاهدند
که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
يکي شدند و يگانه
تو از آن سو آمدي و او از سوي ما آمد ، آمدي و آمديم
اول فقط يک دل بود
يک هواي نشستن و گفتن
يک بوي دلتنگ و سرشار از خواستن
يک هنوز با هم ساده
رفتيم و نشستيم ، خوانديم و گريستيم
بعد يکصدا شديم
هم آواز و هم بغض و هم گريه
همنفس براي باز تا هميشه با هم بودن
براي يک قدمزدن رفيقانه
راي يک سلام نگفته ، براي يک خلوت دلخاص ، براي يک دلِ سير گريه کردن
براي همسفر هميشهي عشق ، باران
باري اي عشق ، اکنون و اينجا ، هواي هميشهات را نميخواهم
نشاني خانهات کجاست ؟ [COLOR=rgb(243, 121...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.