توی اول دبیرستان تقریبا 5 سال پیش بود؛ قرار بود زنگ آخر معلم فیزیکمون بیاد ولی ما نذاشتیم هیچی دیگه گریه شو دراوردیم قشنگ داشت گریه می کرد چند تا از معلمای دیگه سعی می کردن آرومش کنن (یه همچین موجوداتی بودیم گریه ی معلمو در میاوردیم) آخرش معلم دینی مون اومد گفت زشته برین از دلش دربیارین ما هم گفتیم به درک :|