متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بدترین بلای که روی معلم اوردید♡

  • نویسنده موضوع Selin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 825
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • #11
زیـــــــــــــاد ...یادم نمیاد ...هیچ کسم به من شک نمیکنه بس که بچه مثبتم و البته مرمـــــــــــــوز...از قرص خواب آور تو چایی بگیر یا انداختن ترقه کپسولی از پنجره تو اتاق دبیران ...ترکوندن دینامیت پشت پنجره کلاس ....وامــــــــــــا باحال ترینشون این بود یه بار رفتم تو سرویس بهداشتی دبیرا قایم شدم از اونجا که خیلی ترسناک و قدیمیه ( البته به تازگی درستش کردن) هیچ معلم و دانش آموزی نمیتونه تنهایی بره سرویس بهداشتی برا همین یه نفرم با خودش میاره که نترسه ..یکم پشت در دستشویی کشیک دادم تا سه تا از دبیرامون اومدن ...چون نزدیک کلید برق بودم برقا رو خاموش کردم بعد شروع کردم به هوهو کردن و صداهای عجیب درآوردن ...هرسه دبیر جیغ فرا سیاهی کشیدن و فرار کردن منم بلا فاصله رفتم تو حیاط و اصلانم ضایع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,250
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • #12
سر خودنویسشو شل کردم. گذاشتش تو جیب لباسش که رنگ زد بیرون و....نگم بقیشو بهتره :roflym::roflym::roflym:
 
امضا : AmirAdabi❆

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • #13
سر خودنویسشو شل کردم. گذاشتش تو جیب لباسش که رنگ زد بیرون و....نگم بقیشو بهتره :roflym::roflym::roflym:
همیـــــــــــــــــــــن ؟؟؟بابا بچه مثبت
 
آخرین ویرایش
امضا : Sama_Shams

sahel_sorkh

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,163
پسندها
5,655
امتیازها
25,673
مدال‌ها
16
  • #14
بلا که زیاد سرشون آوردم ولی بدترینش این بود که قسمت چرم صندلی که روش مینشست رو شل کردم و صندلیش که روی سکو بود و میزش روی زمین پایه ی صندلیش رو گذاشتم لبه ی سکو حالا نشستنش همانا و افتادن چرم صندلیش و افتادن روی میخ های زیر چرم همانا و افتادن صندلیش از روی سکو و پرت شدنش پایین همانا
 

..TaraɲΘm..

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
759
پسندها
11,580
امتیازها
38,673
مدال‌ها
22
سن
22
  • #15
بلا؟!:rolleyes:
آخه ما هرچی هم بلا سرشون بیاریم کمه که!
هرچی بلا بوده اونا سر ما آوردن با امتحان‌هاشون و منفی‌هایی که برامون ثبت می‌کنن.:(
ولی خدایی ما بچه‌های خوبی بودیم کاریشون نداشتیم :/
فقط یادمه دبیر علوم سال هشتممون مرد بود و قدش هم کمی کوتاه بود؛ از اون‌جایی که من همیشه کفش پاشنه بلند می‌پوشیدم، کاملا ازش بلندتر بودم؛ هروقت می‌رفتم کنارش دستمو می‌آوردم بالا و خیلی مثلا اتفاقی! میزدم بالا سرش :| (می‌دونم خیلی بیشور بودم :/)
تو همون سال‌های هشتم- نهممون؛ معلم تفکرمون رو خیلی اذیت می‌کردیم، چون هیچ از خودش و درسش خوشمون نمی‌اومد! اصلا سر کلاسش نمی‌رفتیم و بعد خوردن زنگ کلاس، تو حیاط، تو جاهای دور و مخفی، قایم می‌شدیم؛ این بدبختم می‌رفت سرکلاس می‌دید ما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ..TaraɲΘm..

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #16
انصافا کدومو بگم؟؟!!! از چیش بگم ؟؟ معلم های مرد یا زن ؟!
ماشین پنچر کردم البته بصورت متخصصانه که فقط نیاز بشه برن پنچر گیری نیاز به تعویض لاستیک نباشه
از توواین سانروف باز کمالی بنز (قبلا معرفیش کردم ) یه سری ات آشغال کپک زده ریختیم تو ماشینش
شکلات اب شده ریختم رو صندلی معلم فیزیکمون حالا همون روزم‌مانتو گلبهی پوشیده بود ماشینشم روز قبل پوست موز کرده بودیم تو اگزوزش ترکیده بود تعمیرگاه بود ماشین نداشت با اون وضع داغون پیاده رفت (نا گفته نماند از در مدرسه که خارج شد تا سر کوچه اسکورتش کردیم تا سوار تاکسی که شد که ابروش غیر از فضای مدرسه دیگه جایی نره :/)(چقدر‌ما خوبیم)
امیرحسین بنده خدا چایی می خواست رفتم چاییشو با اب انگور قاطی کردم نوش جانش
باز همین امیر حسین گوشیشو جا گذاشت تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #18
موی گربه و سگ چسبوندیم به عبای حاج اقای بدبخت مدرسمون :/
معلم ریاصیمون سرش گیج می رفت بهش قرص روان کننده دادیم بیچاره با این سرگیجه کمپلت تو دسشویی بود
تو چایی امیر حسین باز ما همین قرصو ریختیم کلاسمون تعطیل شد
یه بارم از این پنکه سقفیا داشتیم گچ پودر کردیم ریختیم اون بالا خودمونم قرار بود بریم بیرون نمی دونم چیکارم داشتیم معلمم موند تو کلاس هماهنگ کردیم اخرین نفر این پنکه هرم روشن کنه که کل سرتا پای معلمه گچی شد
یبارم اب کف ریختیم مسیر معلم از در کلاس تو صندلیشو خیلییی شیک لیز خورد افتاد اصلا سوژه ای بود
دیگه ...یادم‌نمیاد :/
 

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #19
بدترین بلایی که سرِ معلم آوردم این بود
اصولا من بلا نمیارم سرِ دبیرا
بیشتر ترورِ شخصیتی می‌کنم
دبیرِ عربی‌مون،به شدت اسکل و زبون‌نفهم بود‌.
بحث شد سرِ فضای مجازی
اونم گازش‌و گرفته بود می‌گفت فضای مجازی بده و هیچ نظارتی روش نیست‌.
حتی از انجمن‌های رمان‌نویسی و نویسنده‌های مجازی هم گفت که چرت و پرت می‌نویسن و رماناشون مناسبِ سنِ شماها نیست و از این زرت و پرت‌ها:/
این دبیرمون به‌شدت سگ‌اخلاق بود[با عرضِ معذرت]
بچه‌هامونم که مثِ چی ترسیده بودن جرئت نداشتن حرف بزنن.
من دستم‌و بردم بالا اجازه که داد هرچی حرف داشتم بارش کردم.به‌طوری که بعد از تموم شدنِ حرفام تا ۵ دقیقه زل زده بود بهم با دهنِ باز
کلاس هم هر طرفش یه اکیپ داشتن باهم پچ‌پچ می‌کردن و می‌خندیدن
حالا حرفای من:
خانومِ علیپور شما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Selin

رو به پیشرفت
سطح
14
 
ارسالی‌ها
200
پسندها
3,166
امتیازها
16,763
مدال‌ها
18
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #20
خوشم میاد ما بچه ها نابغه هستیم چه از نظر درس و... چه از نظر کرم ریزی:hee_hee::tongueym::idea:
 
امضا : Selin
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا