نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

طنز خَندِه خآنـه عَمو اَزرآعـــیل

  • نویسنده موضوع آتابای
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4,927
  • بازدیدها 81,623
  • کاربران تگ شده هیچ

آیا این تایپک ادامه پیدا کند؟؟

  • بیشین سرجات ببینم اینا چیه گزاشتی؟چرتن ادامه نده

    رای 14 4.2%
  • خوبه میشه باش را اومد ولی تلاشتو بکن...

    رای 43 12.8%
  • عالیه آفرین بت..

    رای 74 22.0%
  • عالی عالی عالی..ادامه بده

    رای 205 61.0%

  • مجموع رای دهندگان
    336
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,141
ﭘﺪﺭ : ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ مامانتو؟
ﭘﺴﺮ: ﻫﺮ۲ﺗﺎﺗﻮﻥ

ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮوﻡ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ مامانت ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮﮐجا میری؟
ﭘﺴﺮ : ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﭘﺪﺭ : ﺧﻭب ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ مامانته ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ !
ﭘﺴﺮ : ﻧﻪ ﻣن ﻓﺮﺍﻧﺴﻩ رو ﺩﻭست ﺩﺍﺭﻡ .
ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ مامانت ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﻮ ﮐجا میری؟
ﭘﺴﺮ : ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ
ﭘﺪﺭ : چرا؟
ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻸ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭفتم
ﭘﺪﺭ : گلابیﺣﺎﻻ ﻣن ﻭ مامانت ﺑﺍ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ کجا میری؟
ﭘﺴﺮ : می مانم همین جا.
ﭘﺪﺭ : ﺣﺎﻻ ﭼرا؟

ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ خستم تازه از مسافرت برگشتم
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,142
ﺟﺎﯾﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ
ﺩﺍﺷﺘﻦ

ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻡ ﺭﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺤﺒﺘﻢ ﮔﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﭘﯿﺶ ﻋﻤﻮ ﺳﺎﺭﺍ ﺟﺎﻥ، ﺑﯿﺎ
ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﺑﯿﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻤﻮ سارا جان بیا عمو لپتو گاز بزنه بیا یه ماچ بده به عمو ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭ
ﺣﺎﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﯼ ﺁﺭﻧﺞ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ درحالی که داشت زورکی لبخند میزد ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻡ،…
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺖ: پسره ی اوسکول ﺳﺎﺭﺍ ﺍﺳﻢ ماﻣﺎنشه
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,143
میگن راننده ای باسرعت200حرکت میکرد،پلیس گرفتش گفت چرا این همه سرعت

راننده گفت :گوشیم مونده پیش زنم اونم بدون رمز!!!!

پلیس گفت پ زودحرکت کن

ماهم راه رو برات بازمیکنیم وپشت سرت راه میفتیم تا مشکلی پیش نیاد!!!!
 

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,835
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • #1,144
ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﯼ ﺩﻭ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯽ :

ﺳﻼﻡ ﺟﺎﺳﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺷﮑﺎﺭ ... ﺟﺎﺕ ﺧﺎﻟﯽ


- ﻫﻪ ﺁﻣﻮ ... ﺣﺎﻻ ﭼﯽ ﺯﺩﯼ؟؟

3 ﺗﺎ ﺯﺭﺍﻓﻪ 2 ﺗﺎ ﺑﺒﺮ 4 ﺗﺎ ﺷﯿﺮ 1 ﺩﻭﻧﻪ ﻓﯿﻞ ...

- ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ... ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ؟؟؟

ﻣﮕﻪ ﺑﺎ "ﯾﻪ ﺗﯿﺮ" ﻣﯿﺸﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻢ ﺯﺩ؟؟؟

- ﻭلک ... ﺁﺑﺮﻭﻣﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻔﻨﮕﻢ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ! ؟
 
امضا : سامیار زاهد

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,145
نامزدم زنگ زده میگه: کجایی؟؟؟؟
منم تو مترو بودم گفتم: شهید همتم
گفت: ای وای شمایید….
من شماره نامزدم رو گرفته بودم
ببخشید مزاحم شدم؛ قطع کرد
میفهمییییییی؟؟؟؟
قطع کرد
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,146
یه بار ماشین بابامو برداشتم با بچه ها رفتیم بیرون…..حالا صدای ضبط تااخر زیاد همه هم داشتیم میرقصیدیم توماشین،خلاصه یهو یه افسره جلومون روگرفت گفت بزن بغل!!!!

منم به بچه ها گفتم ادای این بچه باحالا وبامعرفتا رودربیارین که بیخیال شه وجریمه نکنه خلاصه پلیسه گفت این چه وضع رانندگیه؟؟؟؟؟
ماشین‌باید بخوابه پارکینگ!؟! یهو منم‌کف وتف قاطی‌کردمو گفتم‌میدونی من‌کیم؟؟؟اصلا حواست هست باکی داری حرف میزنی؟بگم کیم؟بگم؟؟؟

رفیقام هم اومدن جلو دهنمو گرفتن گفتن بیخیال نگوبهش گناه داره اخراج میشه….

افسره هم رنگشو باخت وآب دهن قورت داد گفت:ببخشین‌شما کی هستین؟؟؟؟؟

منم با یه صدای خسته بش گفتم: من یه پرندم،ارزو دارم توباغم‌باشی…بچه هاهم دست میزدن

هیچی دیگه همگی دورهم باافسره کلی خندیدیم وگفت باهاتون حال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,147
اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود………….

بهش یاد داده بودم

هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم

بگه میخوام بخونم

یه شب داییم خونمون بود

شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت

دایی بیدار شو میخوام بخونم

دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت

باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!

خدا رحمت کنه رفتگان شما رو

عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,148
بعضیا تو گروه مثل مامور 007 هستن

– نه عکسه پروفایلشون معلومه

– نه اسمشون

– نه لام تا کام حرف میزنن

اینا سربازای گمنامن

برادر… خواهر… خسته نباشید

کاره بدی نمی کنیم

به خدا فقط پست میزاریم!!!
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #1,149
فکر میکنید اگر در دوره حافظ و سعدی ، فردوسی و… تلفن بود اونم از نوع منشی دار ، منشی تلفن خونشون چی میگفت ؟!

پیغامگیر حافظ:
رفته ام بیرون من از کاشانه خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه خود غم مخور

پیغامگیر سعدی :
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک گر فرصتی دادی به دستم

پیغامگیر باباطاهر :
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم ، نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت

پیغامگیر فردوسی :
نمیباشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا برآید بلند آفتاب
.
پیغامگیر خیام :
این چرخ فلک ، عمر مرا داد به باد
ممنون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,749
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #1,150
fun-photos2016-hot-abartazeha.ir-24.jpg
 
امضا : DabriA
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا