من اول پسر دایی کثافتم رو با زنجیر توی اتاقش به سقف می بستم بعد بعد پوستش رو با چاقو آروم آروم جوری که زجر بکشه میکندم بعد هم به عمه تبدیلش میکردم بعد با شلاق میزدمش تا درس عبرت بشه برای دیگران
آب جوش میارم میریزم رو بدنش که پوست نداره
و بعدش میرم سراغش بقیه کسایی که اذیتم کردن خونشون رو میخورم