- ارسالیها
- 39
- پسندها
- 723
- امتیازها
- 4,803
- سن
- 19
- نویسنده موضوع
- #1
شنبه
همراه با پدر گرام و رفقا داشتیم میرفتیم کانون زبان بابام رفت پکامونو بگیره منم جوگیر نشستم پشت رللل روشن کردم یهو یه ماشین ازجلو اومد با جیغ این دو تا منم حول شدم زدم به ماشین جلوییییی اقا دیگه هیچی از ماشین جلویی باقی نموند.
دیگه ما از اون موقع دیگه نزدیک ماشینم نمیشیممم
شما چی ؟؟؟
همراه با پدر گرام و رفقا داشتیم میرفتیم کانون زبان بابام رفت پکامونو بگیره منم جوگیر نشستم پشت رللل روشن کردم یهو یه ماشین ازجلو اومد با جیغ این دو تا منم حول شدم زدم به ماشین جلوییییی اقا دیگه هیچی از ماشین جلویی باقی نموند.
دیگه ما از اون موقع دیگه نزدیک ماشینم نمیشیممم
شما چی ؟؟؟