تیریون لنیستر :
«برادر من شمشیر خودش رو داره،من هم ذهن خودم رو...
یک ذهن به کتاب احتیاج داره
همونطور که یک شمشیر به سنگ تیزکننده احتیاج داره.»
تیون گریجوی :
"وقتی دنیا پر از افرادیه که مشتاقن در برابرت تواضع نشون بدن،
متواضع بودن حماقته."
وسط این همه دیالوگ خفن این مطلب رو دلم نیامد نذارم:) :
قسم نگهبانان شب
"شب فرا می رسد و نگهبانی من آغاز می شود.
نگهبانی تا زمان مرگم ادامه خواهد داشت.
من هیچ همسری نخواهم داشت،هیچ سرزمین و هیج فرزندی.
هیچ تاجی بر سر نمیگذارم و هیچ پیروزیای به دست نخواهم آورد.
من در محل نگهبانی ام زندگی می کنم و می میرم.
.من نگهبانی بر روی دیوار هستم
من آتش هستم و در مقابل سرما می سوزم،
.نوری هستم که سحر را با خود می آورد،
من شمشیری در تاریکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
تیریون :
«یه مرد دانا زمانی گفت که تاریخ واقعی دنیا،
تاریخ گفتگوهای مهم در اتاق های زیباست.»
میساندی : «کی این حرف رو زده؟»
تیریون : «خودم،همین الان.»
◘
راب استارک خطاب به بلک فیش
"خدایان رحم کنن،چرا باید کسی بخواد شاه بشه؟
وقتی همه فریاد می زدن پادشاه شمال،پادشاه شمال،
من به خودم گفتم،با خودم عهد کردم ...
که پادشاه خوبی باشم،
به شرافتمندی پدر،قوی،عادل،
وفادار به دوستان و شجاع در مقابل دشمنان ...
حالا حتی نمی تونم بگم دوست و دشمن کدومه!!!
چطور همه چیز انقدر گیج کننده شد؟"
[طوفان شمشیرها (کتاب سوم)...فصل بیست
◘
استاد لووین خطاب به راب استارک
"گاهی اوقات نمیشه فهمید کاری که میکنیم
از روی حماقته
یا از روی درماندگی." [بازی تاج و تخت (کتاب اول)...فصل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
لرد وایریس : همیشه از صدای زنگ بدم میومده ... وحشت رو با خودشون به صدا در میارن شاهی که مرده ... شهری که بهش حمله شده
تیریون : عروسی (:
لرد وایریس : دقیقا ... !
...
کیا مثل من؛ با خوندن این دیالوگ یاد حمله دنی به ردکیپ افتادن؟:'(