زن و شوهری با هم میرن طلا فروشی.
شوهر به زنش میگه: عزیزم انتخاب کن!
زنه دست پاچه میشه به شوهرش میگه: واقعا راست میگی؟
شوهرش میگه: اره عزیزم تو انتخاب کن.
زنه باد تو دماغش میندازه میگه:
آقا لطفا اون گردنبند رو بیار!
خلاصه خانمهای گل؛ سرتون درد نیارم. شوهره گردنبند رو خرید.
خانم هم به شوهرش هی میگفت: عسلم تو بهترین شوهر دنیایی
شوهرش گفت: من برات کاری نکردم عزیزم.
تا اینکه رسیدند خونهی… کی ….؟؟؟
اگه گفتید؟
خونه مادر شوهر!
پسر مامانشو تو بغل گرفت گفت: مامان تولدت مبارک!
به زنش گفت: عسلم تو کادوی مامانو بده!
رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات!