متفرقه مارکس و مذهب و کشمکش بی‌پایان بر سر "افیون توده‌ها"

  • نویسنده موضوع _S_N_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 328
  • کاربران تگ شده هیچ

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دین در فلسفه اجتماعی مارکس جای کمی دارد اما همان اظهارات پراکنده او باعث شده که اهل دین او را فیلسوفی خداستیز بدانند. بسیاری از مؤمنانی که با تعصبی خشم‌آلود به مارکس حمله میکنند از دیدگاه واقعی او درباره دین خبر ندارند.
نیاکان پدری مارکس از مبلغان کیش یهود بودند، اما پدر او در جوانی غسل تعمید انجام داد و به مسیحیت گروید. کارل مارکس نیز با کیش پروتستان پرورش یافت، هرچند خانواده و بستگان نزدیک او گرایش‌های آزادمنشانه داشتند.
مارکس جوان به دین رویکردی انتقادی داشت و مانند بیشتر روشنفکران متأثر از جنبش روشنگری دین را از اشکال ابتدائی جهان‌بینی می‌دانست. از آنجا که در دانشگاه برلین تحصیل فلسفه را شروع کرده بود، مثل بسیاری از هم‌نسلان خود به افکار هگل گرایش یافت.
هگل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
حن هگل درباره جایگاه و نقش مسیحیت ستایش‌آمیز است و آن را آمیزش "گوهر ایزدی و دنیای زمینی" می‌بیند و حلقه اتصال انسان به عالم بالا. برخی از شاگردان هگل دین‌شناسانی نامدار بودند و به نوسازی یا همساز کردن مسیحیت با فلسفه و ارزش‌های اخلاقی مدرن همت گماشتند. یکی از مهم‌ترین آنها داوید فریدریش اشتراوس (۱۸۰۸ - ۱۸۷۴) بود که از "گوهر ایزدی" در سرشت آدمی سخن گفت و خداوند را در اجزای طبیعت و انسان جاری دانست. (تا حدی شبیه تعبیر وحدت وجود نزد عارفان مسلمان). اشتراوس از روایت انجیل درباره مسیح، که فرزند و پاره تن خدا تلقی می‌شود، برداشتی بدیع ارائه داد و آن را حلقه اتصال انسان با پروردگار دانست. به باور او اسطوره مسیح سرشتی دوبنی دارد یا زاده دو گوهر است: طبیعت زمینی و روح آسمانی. او از مادری زمینی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
خودآگاهی ناکامل یا باژگونه
مارکس که به پیروان چپ‌گرای هگل تعلق داشت، دین را مرحله‌ای ابتدائی از جهان‌بینی می‌داند که شناختی کاذب یا باژگونه از هستی ارائه می‌دهد و باید با رشد خردوروزی و ارتقای شناخت علمی جای خود را به اشکال کامل‌تری از آگاهی بدهد و آن زمانی‌ست که اعضای جماعت دینی (امت) به شهروندان آگاه جامعه مدرن تبدیل می‌شوند.
مارکس با وجود پای‌بندی به ماتریالیسم، به هیچوجه از دین‌ستیزان رادیکال شناخته نمی‌شود و در ضدیت با دین آشکارا از هگلیان چپ یا رادیکال فاصله می‌گیرد. در این راستا مجادلات او با برونو باور (۱۸۰۹ - ۱۸۸۲) معروف است. برونو باور که از دوستان و همفکران جوانی مارکس بود، مبارزه با دین را از بنیادهای روشنگری و ضرورت کار روشنفکری می‌دانست. در مقابل مارکس در عین انتقاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
در نقد فویرباخ مذهب عاملی بیگانگی‌آفرین است که میان انسان و "نوع بشر" (Gattung) فاصله می‌اندازد و او را با ذات خود بیگانه می‌کند. انسان یگانه سرور کائنات است، اما دین با "ربودن" این "جایگاه ایزدی" از انسان و بخشیدن آن به"وجودی متعالی اما خیالی و موهوم"، انسان را از غرور و عزتی که شایسته آن است محروم می‌کند. دین چنین تلقین می‌کند که انسان چیزی بیش از حیوانی عاجز و ناقص نیست، پس باید کمال را فراتر از خود و در تقرب و نزدیکی به یک مبدأ متعالی، بجوید. از نظر فویرباخ برای "آشتی دادن انسان با ذات بشریت" یا "برای انسانی کردن انسان" باید پیگیرانه به نقد دین پرداخت.
مارکس در نقد فویرباخ بر زمینه‌های اجتماعی پیدایش دین تکیه می‌کند: انسان‌ها زمانی از سرشت یا ذات انسانی خود جدا می‌افتند و با "نوع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
وقتی فویرباخ از سرگردانی یا دوپارگی انسان میان "جهان دینی" و "جهان دنیوی" شکوه می‌کند، مارکس طعنه می‌زند که او متوجه نیست که از نابسامانی همان جهان دنیوی است که انسان به جهان دینی پناه می‌برد. (تز چهارم در نقد فویرباخ، ۱۸۴۵)
در تز ششم از همان نقدنامه به فویرباخ خرده می‌گیرد که او بر زمینه‌های پیدایش مذهب به اندازه کافی درنگ نکرده و آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی – تاریخی نشناخته است.
در تز هفتم نظر پیشین را دقیق‌تر آورده است: «فویرباخ متوجه نیست که "روحیه مذهبی" یک محصول اجتماعی است و انسان منفردی که او مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد موجودی مجرد نیست بلکه همواره به نوعی خاص از جامعه تعلق دارد».
مارکس پس از این مرحله (۱۸۴۷) که هنوز به سی سالگی هم نرسیده بود، در آثار بسیاری که تا پایان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
مذهب از دید پیروان مارکس
در قرن بیستم کم نبودند افرادی که به نام مارکس به مبارزه با "خرافه دین" دست زدند و کوشیدند مذهب را در "جوامع کمونیستی" برچینند. اتفاقا پیروان همین مارکسیسم جزم‌آلود یا به گفته کارل پوپر "عامیانه" بودند که به نام مارکس مذهبی تازه به پا کردند.
به رغم این واقعیت تلخ، مارکسیست‌های اخلاق‌گرا مانند روزا لوکزمبورگ، آنتونیو گرامشی و ارنست بلوخ بارها بر اهمیت مذهب در اعتلای معنوی جامعه و گسترش ارزش‌های اخلاقی مهمی مانند همبستگی و برادری و امیدبخشی تأکید کردند.
دیدگاه تفاهم‌آمیز و مشفقانه مارکس نسبت به مذهب را می‌توان در بسیاری از پیروان اصیل او دید، که البته با کمونیسم ارتدوکس و عامیانه ارتباطی ندارند.
فریدریش انگلس، دوست و همکار مارکس، دین را پدیده‌ای ضروری در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
انگلس در مقاله فشرده‌ای که در ۱۸۹۴، یک سال پیش از مرگ، درباره مسیحیت نوشت، به مقایسه جنبش سوسیالیستی با آرمان‌های "صدر مسیحیت" پرداخته و شباهت‌های آشکار میان آنها را برشمرده است. مقاله چنین آغاز می‌شود: «با بررسی تاریخ مسیحیت اولیه به شباهت‌های شگفت‌انگیز آن با جنبش کارگری مدرن پی می‌بریم. مسیحیت اولیه جنبش ستمدیدگان بود. ابتدا مذهب بردگان و مظلومان بود، فقیران و بی‌چیزها، مردم بینوایی که زیر یوغ روم باستان رنج می‌بردند. هردو، هم مسیحیت و هم سوسیالیسم کارگری، صلای نجات انسان را از نکبت و بندگی سر دادند. تنها تفاوت آن است که مسیحیت نجات را در دنیای دیگر، زندگی پس از مرگ وعده می‌دهد، درحالیکه سوسیالیسم می‌گوید نجات در همین جهان و با دگرگونی نظام اجتماعی امکان‌پذیر است. هردو هم با سرکوب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
«سوسیال‌دموکرات‌ها در مبارزه‌ای خستگی‌ناپذیر می کوشند زحمتکشان را با آموزش و سازماندهی از حقارت و نکبت بیرون بکشند و به آنها و فرزندانشان آینده بهتری نشان دهند. از روحانیان انتظار می‌رود که در این راه در کنار سوسیالیست‌ها باشند، اما متأسفانه می‌بینیم که روحانیان با حربه تکفیر و تعقیب به دشمنی با سوسیال‌دموکرات‌ها می‌پردازند...» (همان متن)
«کارگران سوسیال‌دموکرات در راه عدالت همگانی و برادری میان انسان‌ها تلاش می‌کنند، یعنی همان اصولی که در صدر مسیحیت رواج داشت. آن عدالتی که در گذشته در جامعه برده‌داری و سپس در دوران ارباب و رعیتی ناممکن بود، امروز امکان‌پذیر گشته است. زیرا در سراسر زمین سرمایه‌داری صنعتی حاکم است. آنچه اولیای مسیحیت با موعظه‌های آتشین خود در برابر آزمندان بیان کردند اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
اخلاق، حلقه اتصال دین و مارکسیسم
بارها دیده شده که انگیزه اخلاقی مارکس در هیاهوی بگومگوهای سیاسی و کشمکش‌های فرقه‌ای ناپدید می‌شود. این واقعیت که مارکس همواره از ستمگری و بی‌عدالتی به خشم می‌آمد و از دیدن فقر و تیره‌روزی انسان‌ها عذاب می‌کشید، اغلب فراموش می‌شود.
برای این که این قلم به گزافه‌گویی متهم نشود، بهتر است رشته سخن را به کسی بسپاریم که از دشمنان نامدار مارکس شناخته می‌شود: کارل پوپر که در کارهای نظری خود تندترین نقدها را به مارکسیسم دارد؛ او می‌نویسد: «مارکس شوقی آشتین برای یاری رساندن به ستمدیدگان داشت و کاملا آگاه بود که آنچه را بدان پای‌بند است باید نه تنها در گفتار بلکه در کردار نیز به اثبات برساند. توان و استعدادش بیشتر کیفیت نظری داشت و به این جهت کار و کوششی عظیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

_S_N_

مدیر بازنشسته تالار حقوق
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
19/5/18
ارسالی‌ها
7,560
پسندها
32,721
امتیازها
96,874
مدال‌ها
37
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
پوپر ضمن تأکید بر انگیزه‌های اخلاقی مارکس، از "عشق شورانگیز او به بشر" (۱۰۳۴) یاد می‌کند. او هم از دین مارکس به آموزه‌های مسیح یاد می‌کند و هم از تأثیر عظیم مارکسیسم بر مسیحیت دوران ما و تأکید می‌کند که افکار مارکس در "انسانی شدن" مسیحیت در روزگار ما مؤثر بوده است.
پوپر از قول آرنولد توین‌بی، یک مارکس‌ستیز سرسخت دیگر، می‌نویسد: مارکسیسم "در بیدار کردن مجدد وجدان اجتماعی مسیحیت" نقش مهمی ایفا کرده است. (۱۱۰۳)
بد نیست که نگاهی بیندازیم به آن سوی این معادله، یعنی آنچه اهل دین و ایمان درباره مارکس می‌گویند.
تردیدی نیست که مارکس از منتقدان بینش دینی و به ویژه کارکرد اجتماعی آن بود. او کلیسا را به پشتیبانی از ثروتمندان و توجیه غارتگری آنها متهم می‌کرد. مقام‌های کلیسا نیز از مارکس و افکار او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _S_N_

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا