متون و دلنوشته‌ها پآ‍رت‍ي‍ ک‍ل‍م‍آ‍ت ق‍❤ب‍ من‍ !

[آقای گودرزی]

چه عاشقانه ای بنویسم...
ڪه دلتان برایم بلرزد؟!،
نه در آغوشش ڪشیده ام،
و نه حتی او را بوسیده ام !
من فقط از دور ...
او را در خویش گریسته ام ...
عشقِ میانِ ما...
معصوم ترین عشقِ تاریخِ جهان بود . .

 

[آقای گودرزی]

«احببتک بکل الطرق ‏و اولها الصمت.»
‏به همه‌ی روش‌ها دوستت داشتم
‏و اولینش سکوت بود...

 

[آقای گودرزی]

چشم تو
ريخته برهم
من معمولی را..!

 

[آقای گودرزی]

دوست داشتنت"بهانه‌ای بود


برایِ زندگی کردن......و اکنون


زندگی کردن...........در حاشیه


دوست داشتنِ توست...........!

 

[آقای گودرزی]

تشنه ام چای نداری بدهی لیوانی؟
لرزش سینی و چشمان تو دیدن دارد!

 

[آقای گودرزی]

+‏مجنـون؛لیلـی و میبخشـی دیـگه؟!
-نـه،بـه هیـچ عنـوان!
+چـرا خـب؛تـو کـه عاشقشـی؟!
-حـالا ڪہ رفتـه
میخـوام روز قیامـت به بهـونه دلجـویـی هـم کـه شـده یـبار دیگـه لـیلیـم و بـبینـم...!

 

[آقای گودرزی]

یاد
آن
شـب که
دلش را
به دلـم داد
بـخیر ..
​

 

[آقای گودرزی]

یـادش هـمه جا هسـت ،
خودش نـوش شـما ،
ای ننـگ بر او ،
مـرگ بر آغـوشِ شـما ..

 

[آقای گودرزی]

برو ..
ولی نگو مرا نمی شناسی،
سایه واژه هایم
همیشه بر سر اندوهِ توست
وقتی هنوز
نیمه های شب
از خواب می پری و نمی دانی
گنجشکی که روزی عاشقت بود
چرا در سینه ات، بال بال می زند!

 

[آقای گودرزی]

می‌گفت:
می‌دونی چرا این تازه عاشقا بیشتر قرار مداراشون موقع غروبه و توی کافه های تاریک؟!
برای اینکه عیبای همو نبینن! که توی تاریکی به چشمشون نیاد نقصا و کاستیای همدیگه.
خدا نیاره اون روزیو که عرق کنه تب تندشون، اون وقته که اونا می‌مونن و یه عالمه عیب و ایرادای ریز و درشتِ همون عشقِ بی کم و کاستِ قدیمی دم غروب که کمبوداش حسابی توو ذوق می‌زنه توی روشنایی روز!
تو ولی بیا و منو همون‌جوری که دوستت دارم، دوست داشته باش...
بخواه منو،
با همه ی کم و کاستیام...
دوست داشته باش،
حتی عیب و نقصامو!