خواب ناز بودم شبي.... ديديم كسي در ميزند.... در را گشودم
روي او ...ديدم غم است در مي زند... اي دوستان بي وفا...از غم
بياموزيد وفا..غم با آن همه بيگانگي..... هر شب به من سر مي زند
سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي
گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و
لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند:
....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند مگر آنکه يکي از آن دو
براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!.
❤
با داشت روزنامه میخوند
بچه گفت: بابا بیا بازی!
بابا که حوصله بازی نداشت
ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود
رو تیکه تیکه کرد و گفت :
فرض کن این پازله…! درستش کن!
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
بابا، باتعجب پرسید:
توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!
بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو درست کردم …
دنیا خودش درست شد آدمای دنیا که درست بشن…
دنیا هم درست میشه …✖
مے بوســــــمت
بدون سانسور
و مے گذارمت تیتر درشـــــت روزنامه
آنجا ڪه حروفش را
بے پروا چیده اند
و خبرهایش را محافظه ڪارانه
و من همیشه
زندگے را آسان گرفته ام عشـــــق را سخــــت …