دل است دیگر ،
باران ڪه مے آید ...
هوایت به سرش مےزند
مےزند به دل خیابان ،
مےزند به دل پائیز ،
مےزند به دل خاطرات ،
چه ڪند تو ڪه نباشے .....
باید با غم هایت!
پائیز را قَدَم زد ...
گفته بودند از هر چه بترسی
به سرت می آید...
ترس رفتنش را داشتم
به سرم نیامد
ولی دماری از دلم در آورد نماندش
که هرکه و هرچه بگویند
"دوستت دارم"
"عاشقتم"
وصله نمیخورد تکه های خورد شده ی دلم...