متون و دلنوشته‌ها سرزمین قلب یخی

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رفتی....
و مردم شهر گفتند: "زمان" دوایِ هر دردی‌ست
لاف می زدند...
"خاطراتت" خلافِ عقربه ها می چرخند!

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

خسته شدم از شرح احوالات خود
دلم یک نفر می خواهد
که مرا بلد باشد ...
که تا آمدم لب بگشایم ...
بر دهانم دست گذارد و بگوید :
چیزی نگو ... می دانم

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

راستی ...
تو این همه نبودن کنارِ من را؛
از کجایِ دلت پیدا میکنی
که هیچوقتِ خدا کم نمی آوری؟

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

نفهمیدی پریشانم از این چشمان پژمرده ؟
ازاین شعری که حرفش را میان بغض ها خورده

دلم می خواست تا یک شب بگویم “دوستت دا…” نه
امان از عقل مغروری که من را تا جنون برده

❤❤

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دلم
اسارتی میخواهد
از جنس تو ...
مثل حبس شدن گوشه آغوشت !

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

من نه شاعر بودم و

نه میدانستم که شعر چیست

تو امدی و دل دادم و

با رفتنت شاعر شدم من

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

وقتی قلم به دست می شوم
از هر انگشتم هزاران تو
از پیله تنهای پر می گشاید
نمی دانم چطور
پروانه بی قرار وجودت را
در دل واژه ها پرواز دهم
تا آرام شوی
که من آرام شوم


❤ ❤

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

نیاز دارم از همهمه ها دور بشوم...
هوای تازه نفس بکشم ...
و‌ آب زلال بنوشم...
می‌خواهم بر‌لبه ی سکویی قدیمی بنشینم...
و به صدای سکوت گوش بدهم ...
و یادم بیاید که هنوز زیبایی ...
در دنیا هست....

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

تو اشتباه قشنگ منی!
لبخندی روے خطوط مرزے لب هایم
ابرے در قاب خیس چشمانم!
چقدر دوستت دارم
چقدر نیستم!
و هنوز آواے
دلم خاموش مے خواند!
حزنی بر ترنّم قلبم مے نوازد!
چقدر دوستت دارم مثل هیچ ڪس!
تنها مثل قلبم، مشت مشت ...

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

من ...
شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام...!

تو تصوّر میکنی چوبِ خدا را خورده ام؟؟؟
نه ! خیال بد نکن ...
چوب خدا اینگونه نیست!
من هرآنچه خورده ام از دست دنیا ...
خورده ام!!!

ساده از من رد نشو' ای سنگدل قدری بایست...!
من همان ... « فرش ِ گران سنگم »
فقط پا خورده ام!!!

قطره ام امّا هزاران رود ِجاری در من است
غرق در ...
دلشوره ام انگار دریا خورده ام!!!

دائما در حال تغییرم ... بپرس از آینه!
بارها از دیدن تصویر خود ...
جا خورده ام...!!!