- ارسالیها
- 11,709
- پسندها
- 10,744
- امتیازها
- 67,173
- مدالها
- 23
- نویسنده موضوع
- #1,981
گاهی اوقات، آنقدربه هم میریزد درونم که حوصله ی حتی بودنِ خودم را هم ندارم...
اصلا نمیدانم باید چکار کنم!
دلم میخواهد خودم را مچاله کنم و بیندازم دور؛
آنقدر دور که دست هیچکس حتی بمن نرسد، شاید وسط یک بزرگراه که باسرعت هزار، اتومبیلی از روی من رد شود...
یا زیر یک بارانِ تند، آنقدر تند که هیچ اثری از مچاله شدن نگذارد...
گاهی اوقات چقدر خسته میشوم...
چقدر کلافه...
چقدر، مچاله...
اصلا نمیدانم باید چکار کنم!
دلم میخواهد خودم را مچاله کنم و بیندازم دور؛
آنقدر دور که دست هیچکس حتی بمن نرسد، شاید وسط یک بزرگراه که باسرعت هزار، اتومبیلی از روی من رد شود...
یا زیر یک بارانِ تند، آنقدر تند که هیچ اثری از مچاله شدن نگذارد...
گاهی اوقات چقدر خسته میشوم...
چقدر کلافه...
چقدر، مچاله...