I ISET1 مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 13/7/17 ارسالیها 3,775 پسندها 14,495 امتیازها 61,873 مدالها 19 سطح 25 23/11/17 #91 باد شدیدی میورزید و مه همه جا را فرا گرفته و طوطی سبز رنگی روی درخت کناریم نشسته بود خاک مغازه سوسک
M MosleM کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 17/10/17 ارسالیها 509 پسندها 11,106 امتیازها 27,973 مدالها 14 سطح 19 23/11/17 #92 مه اومده بود وسط جاده .هیچی دیده نمیشد .از مه ها که رد شدم برای نهار رفتم تو یک باغی . بوی بارون با نمه بادی تو صورتم میزد خیلی حال داد. رو شاخه درخت بادام یک طوطی سبز دیدم .از درخت رفتم بالا که از نزدیک نگاش کنم رفت :i_dont_know: خاک .مغازه.سوسک آخرین ویرایش 26/11/17 امضا : MosleM
مه اومده بود وسط جاده .هیچی دیده نمیشد .از مه ها که رد شدم برای نهار رفتم تو یک باغی . بوی بارون با نمه بادی تو صورتم میزد خیلی حال داد. رو شاخه درخت بادام یک طوطی سبز دیدم .از درخت رفتم بالا که از نزدیک نگاش کنم رفت :i_dont_know: خاک .مغازه.سوسک
Darya.p کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 7/5/18 ارسالیها 1,743 پسندها 37,306 امتیازها 77,373 مدالها 22 سطح 34 17/6/18 #93 تو مغازه بودم که یه سوسک رو دیدم داره رو زمین راه میره,کاری باهاش کردم که مادرش به خاک سیاه نشست:) رفیق..گرگ..خودخواه امضا : Darya.p
تو مغازه بودم که یه سوسک رو دیدم داره رو زمین راه میره,کاری باهاش کردم که مادرش به خاک سیاه نشست:) رفیق..گرگ..خودخواه
KãrMãW مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 29/4/18 ارسالیها 1,313 پسندها 26,621 امتیازها 58,173 مدالها 10 سطح 8 17/6/18 #94 بعضی رفیقا عین گرگ خود خواهن;) میمون...داداشم...لاو امضا : KãrMãW
Darya.p کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 7/5/18 ارسالیها 1,743 پسندها 37,306 امتیازها 77,373 مدالها 22 سطح 34 17/6/18 #95 .درسا. گفت بعضی رفیقا عین گرگ خود خواهن;) میمون...داداشم...لاو کلیک کنید تا باز شود... داداشم مثه میمون لاو میترکونه امضا : Darya.p
.درسا. گفت بعضی رفیقا عین گرگ خود خواهن;) میمون...داداشم...لاو کلیک کنید تا باز شود... داداشم مثه میمون لاو میترکونه
KãrMãW مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 29/4/18 ارسالیها 1,313 پسندها 26,621 امتیازها 58,173 مدالها 10 سطح 8 17/6/18 #96 Super Natural Girl گفت داداشم مثه میمون لاو میترکونه کلیک کنید تا باز شود... واااااایخخخخخخخخخ امضا : KãrMãW
ــDish Dinــ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 14/6/18 ارسالیها 233 پسندها 9,856 امتیازها 30,873 مدالها 2 سطح 3 20/9/18 #97 مثع اینکع خودم باس شروع کنم:/ دمپایی لا انگشتی... گوسفند...بروکلی امضا : ــDish Dinــ
KãrMãW مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 29/4/18 ارسالیها 1,313 پسندها 26,621 امتیازها 58,173 مدالها 10 سطح 8 20/9/18 #98 گوسفند با دمپایی با انگشتی راه میرفت و بروکلی میخورد:|| زشت ... ماه...دیوار امضا : KãrMãW
ــDish Dinــ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 14/6/18 ارسالیها 233 پسندها 9,856 امتیازها 30,873 مدالها 2 سطح 3 20/9/18 #99 ماه زیبا روی، از آن بالا ب دیوار چشم دوخت و گفت: «خاک تو سرت چقد زشتی :| » مستراح... دموکراسی...پنکیک :| امضا : ــDish Dinــ
ماه زیبا روی، از آن بالا ب دیوار چشم دوخت و گفت: «خاک تو سرت چقد زشتی :| » مستراح... دموکراسی...پنکیک :|
Ashk نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 19/9/18 ارسالیها 23 پسندها 2,317 امتیازها 13,073 سطح 0 20/9/18 #100 A.R دخترآتش گفت او اومدو بین منو تو رو بهم زد مارمولک..کیبورد..نماز کلیک کنید تا باز شود... مارمولک روی کیبورد در حال نماز بود خاک گل سر امضا : Ashk
A.R دخترآتش گفت او اومدو بین منو تو رو بهم زد مارمولک..کیبورد..نماز کلیک کنید تا باز شود... مارمولک روی کیبورد در حال نماز بود خاک گل سر