دنباله دار ××صادقانه : دلیلت برای نماز خوندن یا نخوندن چیه ؟! ××

[Hadis_moshtaghi]

نماز خوندم ولی بهم آرامش نداد؛ چون آرامش از اعتقادات و باورهای آدم ریشه می‌گیره.
باوری ندارم به اینکه با خم شدن روی یه مهر و گفتن واژه‌های عربی که معنیش رو نمی‌دونم به خدام نزدیک‌ترم.
باورهای هرکس برای خودشه و مالِ منم اینه که از بدو انسانیت دین برای این بوجود اومد که انسان‌ها نیازمند مقرراتی برای زندگی‌شون بودن تا بهم آسیب نزنن.
دینِ منم زندگی کردنِ انسانیه. باور دارم خدایی وجود داره و باور دارم که می‌تونم با معیارهای یه زندگیِ سالم دیِنم رو به انسانیتم ادا کنم.

 

[Noora_Gh]

به نام خدا

رک باشیم با خودمون.

به عقاید هم احترام بذاریم.​

من میخونم!
حقیقتش اینه که من مطمئنم تمام چیزهایی که دینم تایید میکنه قطعا صحیح هستن و چیزهایی که منع میکنه برای خودمون ضرر دارن...
غیر از این، گاهی وجود یک وظیفه، باعث میشه یادت بیاد یکی رو داری واسه خودت و اینکه خودت برای خودت یک اعتقاد داری!
مطمئن باشید، هر چیز که اسلام بگه، کمکی برای ماست...

 

[Altinay*]

حوصله ندارم بعضی وقتا انقدررر کار دارم که اصلا وقت نمیشع ولی روزع میگیرم

 

[خاتم]

خدا رو موقع نماز خوندن حسش میکنم
بیشتر از هر زمان دیگه‌ای
آرامش و امنیت بهم میده
و امید

 

[Sama_Shams]

خب حقیقتش اینکه من تو یه بازه زمانی بدون توجه به چرا هایی که تو مغزم بود نماز میخوندم؛ اکثراً دقیق و سر ساعت.
اما یه جایی به بعد این چراها بیشتر شدن . اینکه چرا باید به زبانی که نمی‌فهمم با خدا حرف بزنم؟ و... .
خب طبیعتاً اینا مانع آرامش نسبی شدن که من از نماز خوندن می‌گرفتم.
اینکه میگم آرامش نسبی به خاطر اینه که من تو کل ۱۷ سال زندگیم اینکه با زبون خودم، با ادبیات خودم، با کلمات خودم قربون صدقه‌ی خدای خودم برم بی نهایت بهم آرامش میداد تا نماز.
آرامشی که از نماز می‌گرفتم به خاطر کلماتی که توش بیان میکردم نبود، فقط و فقط سجده در مقابل عظمت خالقم بود که این آرامش رو بهم القا میکرد.
این شد که به مرور زمان نماز خوندنو گذاشتم کنار.
اتفاقی هم بین من و خدای خودم نیوفتاده، هنوز به اندازه قبل...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه آماده]

معمولا اعتقادهای آدم ها در درجه‌ی اول برمی‌گرده به اعتقادهای خانواده. من که از بچگی وقتی مادرم رو میدیدم که نماز میخونه حس میکردم منم باید بخونم
هیچ وقت هم خانوادم چه از نظر حجاب و چه نماز اجبارم نکردن و بخاطر انتخاب خودمه.
نماز میخونم، روزه میگیرم و حجاب دارم، حتی گاهی بعضیا چه از فامیل یا دوستان میگفتن چرا چادر میزنی و نزن و اینا اما من با اینا راحت بودم.
در کنارش اصلا کسی رو نصیحت نمی‌کنم که اونم مثل من باشه و ترجیح میدم دوستام رو از نظر مذهبی بودن انتخاب نکنم و از نظر اخلاق و انسانیت انتخاب کنم.چون حجاب و نماز و روزه دلیل بر این نیست که طرف حتما آدم درسته.
و من معتقدم هنگام نماز خدا نزدیک‌تر هست و بهتر به تشکر کردن و حرف‌هام گوش میده‌. و آرامش خاطر بهتری به سراغم میاد.

 

[zahra_z]

به نام خدا

رک باشیم با خودمون.

به عقاید هم احترام بذاریم.​

نمیدونم انگار لج کردم که نمیخونم
حسش رو ندارم اصلا...

 

[Samira-M]

میخونم
چون خدا گفته، خدا هست و میبینه
و آرامشی که داره به گناه و نخوندنش نمی ارزه
یعنی هرکاری و انجام میدیم در روز، نماز وقتی ازمون نمیگیره

و کسایی که میگن چرا عربی
دلیل داره، اگه مطالعه کنید و بخونید هیچ چیزی در اسلام بی دلیل نیست
و اگر مفهوم و معنای اون کلمات و سوره هارو بدونید و توی دلتون بعد هر کلمه بگید چه بسا نمازتون با مفهوم تر ادا میشه
دین توی این قرن شده اجبار
و چه ساده میگذریم از همه چیز
در حالیکه میبینیم مرگ چه ساده شده
چه زندگی بی مفهوم

 

[زهرا؛]

من میخونم
من توی یه خانوده مقید به حجاب و نماز دنیا اومدم و از بدو تولد این چیزا توی خانواده ما بود‌. حقیقتش از بچگی حجاب و نماز رو دوست داشتم وقتی به سن تکلیف رسیدم حتی چادر میرم میکردم وقتی میخواستم برم بیرون‌. نماز هامو از کلاس دوم ابتدایی شروع کردم به خوندن‌. ذوق خاصی داشتم وقتی بهم میگفتن خیلی خوبه و به خدا نزدیک میشی. نمیخوام بگم سرسری و از روی یه باوری که بهم قبولوندن نماز و حجاب رو رعایت کردم، چون برای اینا دلیل داشتم و قانع شده بودم با منابع مختلف.
نماز خوندن هم تمام سعی مو میکنم سر وقت بخونم. بعضی مواقع هم که یادم میره کلا انگار یه چی گم کردم هی سردرگمم که نمازمو یادم رفته بخونم و قضا شده.
ولی وقتی سر وقت میخونم آرامش خاصی داره و وقتی سر به سجده میذارم دوست دارم همونجا بخوابم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[|•°Sinmim°•|]

میخونم. بم آرامش میده..