دنباله دار بزرگ ترین خرابکاری تو مدرسه ???_

  • نویسنده موضوع رانیا منصوری
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 1,244
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Adler_A

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/1/19
ارسالی‌ها
10
پسندها
692
امتیازها
9,523
سطح
0
 
  • #11
ما یه اکیپ خیلی شر بودیم
سر دسته هم من بودم حالا عطیه هم قشنگ در جریانه atieh atieh
یکی از بچه های کلاس که خیلی تیریپ مثبت و درسخون داشت ( نیما )، همش مانع کارای ما بود و لومون میداد
کار این شده بود لو دادن تقلبای ما چون معتقد بود در حق اون بی عدالتی میشه
خلاصه دیدیم دیگه نمیتونیم در برابرش سکوت کنیم و هی مرام به خرج بدیم
یکی دو نفر مامور شدن که این از مدرسه برگشتنی خونه یه دل سیر کتکش بزنن و تهدید کنن که دیگه به پر و پای اکیپ ما نپیچه
اونم چون تک پسر بود و مامانی ، خون از دماغش میومد یه هفته مدرسه رو تعطیل میکرد
خلاصه جوری زدنش که یکی دو روز خونه نشین بشه
منو رفیق جینگمم رفتیم چهار تا دونه اعلامیه واسه این درآوردیم که نیما فلانی مرده
صبح زودتر از همیشه رفتیم مدرسه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Adler_A

atieh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/1/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
369
امتیازها
2,590
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #12
گند کاری زیاد داشتیم... یه بار داشتیم با بچه هامون میزدیم میرقصیدیم بعد یهو معاونمون اومد تو بعد کلا همیشه فکر میکرد من امامزاده تشریف دارم بعد صندلی که داشتم روش میزدم جلو رفیقم بود معاونمون خیلی عصبی به رفیقم گفت بیا دفتر... منم بچه ی پاک و انسانی بودم به جاش رفتم دفتر و خودم و لو دادم
یه بارم به دوستم از مدرسه فرار کردیم هنین که به خونه رسیدیم زنگ زدن، فهمیدن و باعث و بانی تمام اینا بنده بودم
معلم مطالعتمونو مسخره میکردیم اونم وقتی مامانامون اومدن بهشون گفت، مامانامونم مارو نابود کردن :24:
 
امضا : atieh

°.ELENA.°

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
1,000
پسندها
45,918
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
38
 
  • #13
منم خب ی جورایی شیطون مدرسه بودم فک کنم از 3 بار اخراج موقت و 5 بار تعهدم معلوم باشه :| بخاطر درسم بود ک اخراج نمی‌شدم از مدرسه
خب تو تیزهوشان ی ذره سخت گیری رو بچه ها زیاده ک حتمن سر کلاس حاضر باشن و ‌‌از نظر اخلاقی و درسی عالی باشن
ولی متاسفانه من همیشه در حال کرم ریزی تو مدرسه بودم
البته تو دانشگاهم هنوز همینطوره جوری ک دو تا استادام (البته در حضور ایشون Tranquility Tranquility گفتن ک خانوادت شانس آوردن ک تو پسر نشدی انقد شری وگرن کل دانشگاه و منفجر میکردی و یک استاد دیگمون هم میگ ک هیچ جوره نمیشه کنترلت کرد "-")
حالا از اینا بگذریم تو مدرسه ما ی استاد فیزیکی داشتیم ب اسم آقای حمزه پور و این استاد ما خیلی جوون بود 20 و خورده ای سالش بود و همونطور ک دخترای دبیرستانی رو میشناسین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : °.ELENA.°

HELIA

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/2/19
ارسالی‌ها
81
پسندها
701
امتیازها
3,678
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • #14
اقا یبار منو جریمه کردن که خیلی سرو صدا میکنم گفتن باید بادوتا دوست دیگه ام کل ازمایشگاهو تمیز کنین مبعد من ندیدم خوردم به یه کمد اونم افتاد کل شیشه های ازمایشگاه شکست منم الفرار وبستم رفتم بیرون خداخواسته بود نفهمن یه دستمال پیدا کردم وخیسش کردم واومدم تو رفتم توازمایشگاه وخودمو به اون راه زدم بعد مثلا خشکم زده جلو در واستادم هیچکیم به من شک نکرد
 
آخرین ویرایش

S_G

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/9/18
ارسالی‌ها
228
پسندها
6,478
امتیازها
24,903
مدال‌ها
12
سطح
11
 
  • #15
چقد شیطون داریم بابا:/
بردن سیم کارت به مدرسه
بردن رم؛ اسپیکر؛ فلش پر فیلم و آهنگ
بردن گوشی به مدرسه و ایجاد مزاحمت برای ملت غیور ایران
خودم به شخصه از خودم چرت و پرت داستان جن درمیارم بقیه دوستام بچه های سال پایینی رو با توجه به داستان من میترسونن
دیگههه جونم بگه
اها
زدن همکلاسی ها در حضور معاون با پایه صندلی
ادای مدیرو درآوردن با چادر ملی
داشتیم با چادر شبیه خفاش پر میزدیم حرفای همیشگیه مدیرو میگفتیم مدیر بردمون دفتر
زنگ اخر لاک مالیدیم انگشتامون معاون 2 نمره انظباط کم کرد
گرفتن گوشی معاون و ارسال آهنگ
استفاده شخصی از لپ تاپ مدیر چند بار انجمن اومدم
دیگههه
اها
ادای تمام معلمارو درآوردن جلو خودشون
 
امضا : S_G

S_G

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/9/18
ارسالی‌ها
228
پسندها
6,478
امتیازها
24,903
مدال‌ها
12
سطح
11
 
  • #16
یبارم تو کلاس نشسته بودیم
همه دور من شروع کردم داستان گفتن(چرت و پرت گویی) از خودم
یه بچه سال پایینی به نام عسل جونو آوردیم نشوندیم تو کلاس
منم شروع کردم: ببین عسل یه داستان جدید درباره جن خوندم
یه روز یه پسره رفته بود پارک دوس دخترش ولش کرده بود این بدبختم اصلا خیلی بدبخت بود بعد این پسره ناراحت نشسته بود رو نیمکت یهو یکی صداش میزنه: حسن حسن
عسل جون: اسم پسره حسن بود؟
لال باش گوش بده اره اسمش حسن بود بعد این پسره دورو برشو نگاه میکنه میبینه هیشکی نیست یهو یه دست از پشت بغلش میکنه
در همین حال زهرا از پشت میز عسل جونو در آغوش گرفت عسل به دیار باقی شتافت
بزور با اب قند و تف و فوت بهوشش اوردیم
 
امضا : S_G

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
12/8/18
ارسالی‌ها
1,134
پسندها
50,924
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #17
من از اون بچه ها بودم که واقعا درس نمیخوندم ولی معلم ها خیلی دوسم داشتن و بهم نمره میدادن دوستام ولی از دم ضرورتی مدرسه بودن . یعنی حتی یه کاری هم نمیکردیم میتداختن گردن اکیپ ما ولی من بحثم با بقیه کلا جدا بود و معلما عاشقم بودن و دوستداشتنی جمع بودم.

آقا یه روز یکی از خرخون های کلاس اومد و رفت دفتر اعتراض کرد که چرا نمره من نخونده میشه ۸۱/۵! و دوستم پوریا هم که تو کلاس کتاب باز میکرد رو لو داد
ما هم کلی حرص خوردم سر کلاس و فلان..
معلم ریاضیمون بابای همون پسره بود دوستم پوریا نقشه کشید که زنگ اخر من و پوریا اون دوست گرامی علی اقارو ببریم پاتوقمون که پشت بوم مدرسه بود کتک بزنیم.
خلاصه من و علی و چدریا با هم رفتیم بالا من کلی سرشو گرم کردم و یه کم حرف زدیم و اخرش دعوا شد هم زدیم و هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سامیار زاهد

HELIA

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/2/19
ارسالی‌ها
81
پسندها
701
امتیازها
3,678
مدال‌ها
7
سطح
7
 
  • #18
والا یبار هم تو کلاس نشسته بودیم زنگ اخر بود ینی زنگ ادبیات معلم ادبیاتمونم یه زن پیر بود کلا هیچی حالیش نبود بچه ها هی زبون درازی میکردن البته خودمم کمتر ازونا نبودما یه دوست دارم به اسم زهرا هی جوابشو میدیم اقا بالاخره یه روز هم کلاس ادبیات بودیم یه عده داشتن ارایش میکردن عقب یه عده داشتن میگفتن ومیخندیدن ومنو چند تا ازدوستامم نشسته بودیم ومیگفتیم ومیخندیدیم یه دوستم که اسمش یاسمن بود کلا ورقه هاش افتاد رو زمین از رو صندلیش پاشد اونارو برداره داشت مینشست من صندلیشو کشیدم عقب واون هم افتاد زمین کل کلاس رفت روهوا خانممون گفت چیشده؟گفتم هیچی خانم یکی از دوستامون پنچر شدن فرداش اومدیم دیدیم بله یاسمن خانم دستش ترک برداشته اقا اومیدیم وزنگ دوم شد مامان یاسمن اومد ببردتش دکتر وقضیه روهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

*SHAKIBAgh*

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
25/6/18
ارسالی‌ها
4,231
پسندها
28,253
امتیازها
69,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #19
بوخودا ما کاری نکردیم
بهمون انگ زدن که رفتیم جلوی در سرایداری مدرسه خوابیدیم که پسرشو تحریک کنیم.
زور نیست؟
نه زور نیست؟
 
امضا : *SHAKIBAgh*

♡♧♤MATIN_MT♡♧♤

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
606
پسندها
1,590
امتیازها
10,973
سطح
0
 
  • #20
یکی از خلاف های ما در مدرسه زنگ زدن به ملت پایه ی ایران بود که با صدای بچگونه در آوردن . کلی میخندیدیم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا